از خدا آمده ام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کرببلا برگــــــردم
می روم ، می روم پشت سرم آب نریز ای مادر
وطن مادری آنجاست کجا برگردم!!!!؟؟؟
کربلا کربلا اللهم الرزقنا
از خدا آمده ام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کرببلا برگــــــردم
می روم ، می روم پشت سرم آب نریز ای مادر
وطن مادری آنجاست کجا برگردم!!!!؟؟؟
کربلا کربلا اللهم الرزقنا

اللهم عجل لولیک الفرج

نعمانى از عيسى بن اعين از امام حسین(عليه السلام) آورده است : خروج سفيانى حتمى و در ماه رجب است . از آغاز تا پايان خروجش ، پانزده ماه طول مى كشد . شش ماه مى جنگد و وقتى بر پنج گنج (= منطقه)دست يافت ، نُه ماه حكمرانى مى كند و حتى يك روز هم بر اين مدت افزوده نمى شود .

هشام مى پندارد كه مناطق پنجگانه عبارتند از : دمشق ، فلسطين ، اردن ، حمص و حلب .
نعمانى از معلى بن خنيس مى گويد : خروج سفيانى در رجب حتمى است .
نعمانى
از خلاد صائغ ازامام حسین(عليه السلام) مى گويد : « سفيانى بايد بيايد و
جز در رجب خروج نمى كند » . مردى مى گويد : اى ابوعبدالله ! حال و روز ما
در هنگام خروج چگونه است ؟ فرمود : اگر چنين رخدادى شد ، سوى ما (به مدينه
)بياييد .
كمال الدين از عبد الله بن ابو منصور بجلى آورده است :
نام سفيانى را از ابوعبدالله(عليه السلام) پرسيدم ، فرمود : به اسم او چه
كار دارى ؟ وقتى گنج هاى پنجگانه شام : دمشق ، حمص ، فلسطين ، اردن و
قنسرين را به چنگ آورد ، منتظر فَرَج (ظهور قائم )باشيد . پرسيدم : نُه ماه
حكومت مى كند ؟ فرمود : نه ، هشت ماه ، بدون يك روز بيشتر !
الغيبه
طوسى از عمار دهنى آورده است ابو جعفر(عليه السلام) (امام باقر) فرمود :
فكر مى كنيد مدت (حكومت) سفيانى چقدر است ؟ عرض كردم : نُه ماه ، به اندازه
حاملگى زن ! فرمود : اى مردم كوفه ! چقدر شما دانائيد !
الغيبه
طوسى از محمد بن مسلم آورده است كه شنيدم ابوعبدالله(عليه السلام)فرمود :
وقتى سفيانى خروج كند ، به مدت حاملگى يك زن ، بر پنج منطقه چيره مى شود (
سپس فرمود : ) استغفر الله ! به اندازه حاملگى يك شتر ! آمدنش حتمى است و
بايد رخ دهد .
نويسنده اثبات الهداة بر ترديد نصّ (اصلاح سخن امام
با استغفار )ايراد به حقّى گرفته است ; چرا كه ترديد و تحيّر به روشنى در
روايت ديده مى شود و نبايد چنين ترديدى از معصوم ديده شود (مگر در حال تقيه
يا «بدا» )چنان كه « جمل » (كه در حديث آمد) بنابر گفته لغوى ها ، فقط اسم
مذكر شتر است كه سن بالا و دندان نيش داشته باشد .
به زودی جهان با آمدن انسانی الهی به آرامش می رسد

در اواخر این دوره، فساد و تباهی سراسر جهان را فرا میگیرد. زندگانی اجتماعی و معنوی به نازلترین حدّ خود نزول میکند و موجبات زوال نهایی را فراهم میسازد. مردمان این دوره گناهکار، ستیزهجو و چون گدایان، بد اقبال بوده و سزاوار اقبالی نمیباشند. چیزهای بیارزش را ارج مینهند، آزمندانه میخورند و در شهرهایی زندگی میکنند که پر از دزدان است.
در پایان چنین دوران سیاهی، آخرین و دهمین تجلی ویشنو، موسوم به کالکی، سوار بر اسبی سفید و به هیأت انسان ظهور خواهد کرد. کالکی (Kalki Avatar) در اندیشه هندویان، مردی الهی است و به نوعی متحد با مقام بی انتهای خداست. در یکی از کتاب های پیروان هندو در رابطه با ویژگی های منجی انسان ها چنین آمده است: «سرانجام دنیا به کسی برگردد که خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او فرخنده و خجسته باشد.»

یوگیراج سیدهانات که از روحانیون سرشناس و استاد اعظم هندوها است، در اظهار نظری در خصوص منجی موعود چنین بیان داشته است:
زمان آمدن کالکی محبوب ما، منجی موعود، که همراه با آمدن دوباره مسیح خواهد بود، در این عصر بسیار محتمل است.
من فکر می کنم که به زودی جهان پر از ظلم، با آمدن انسانی الهی به آرامش برسد و البته چاره ای جز این نیست.
همانطور که به ما وعده داده بودند در پایان عصر چهارم، که اکنون در آن هستیم، نوری الهی جهان تاریک ما را روشن خواهد کرد و نشانه ها همگی بیانگر آنست که این تابش الهی نویدبخش نزدیک است و به زودی کالکی آواتار ظهور خواهد کرد.
منبع:
۲- بانک فایل های تصویری سیدهانات
حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمد باقر ملبوبى صاحب كتاب «الوقايع و الحوادث» خوابى را كه خود از آيت الله سيد محمد گلپايگانى شنيده اند، طبق درخواست نويسنده چنين مرقوم فرمودند: آیت الله سيد محمد گلپايگانى فرزند عارف واصل، آيت الله العظمی سيد جمال الدین گلپايگانى فرمودند: مدتها پس از فوت مرحوم پدرم، شبى در خواب ديدم حضورشان مشرف شدم و ايشان در اطاق مفروش به زيلو و فاقد اثاث نشسته اند. گفتم: پدر! اگر خبرى نيست ما هم به دنبال كارمان برويم؟ وضع طلبگى در گذشته و حال همين است كه به چشم مى خورد. فرمودند: پسر، حرف مزن! هم اكنون ولى امر تشريف مى آورند. آنگاه پدرم از جا برخاست. متوجه شدم محبوب كل عالم، حضرت ولى عصر عليه السلام تشريف آوردند. پس از عرض سلام و جواب حضرت، قبل از اين كه من حرفى بزنم، حضرت فرمودند: «سيد محمد! مقام پدرت اين حجره ی محقر نيست، بلكه مقامش آن جاست. به محل مورد اشاره ی دست حضرت نگاه كردم، قصرى با شكوه و ساختمانى با عظمت – كه لايدرک و لايوصف است – ديدم و خوشحال گرديدم.» عرض كردم: يابن رسول الله! آيا وقت ظهور مبارک رسيده است تا ديدگان همه به جمال و حضورتان روشن شود؟ حضرت فرمودند:«لم تبق من العلامات الا المتحويات و ربما اوقعت فى مدة قليلة، فعليكم بدعاء الفرج؛» از علایم ظهور فقط علامات حتمى مانده است و شايد آنها نيز در مدتى كوتاه به وقوع بپيوندند؛ پس بر شما باد كه براى فرج دعا كنيد. منبع: 1- کتاب «الوقایع و الحوادث» نوشته شیخ محمد باقر ملبوبی
حجة الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمد باقر ملبوبى صاحب كتاب «الوقايع و الحوادث» خوابى را كه خود از آيت الله سيد محمد گلپايگانى شنيده اند، طبق درخواست نويسنده چنين مرقوم فرمودند: آیت الله سيد محمد گلپايگانى فرزند عارف واصل، آيت الله العظمی سيد جمال الدین گلپايگانى فرمودند: مدتها پس از فوت مرحوم پدرم، شبى در خواب ديدم حضورشان مشرف شدم و ايشان در اطاق مفروش به زيلو و فاقد اثاث نشسته اند. گفتم: پدر! اگر خبرى نيست ما هم به دنبال كارمان برويم؟ وضع طلبگى در گذشته و حال همين است كه به چشم مى خورد. فرمودند: پسر، حرف مزن! هم اكنون ولى امر تشريف مى آورند. آنگاه پدرم از جا برخاست. متوجه شدم محبوب كل عالم، حضرت ولى عصر عليه السلام تشريف آوردند. پس از عرض سلام و جواب حضرت، قبل از اين كه من حرفى بزنم، حضرت فرمودند: «سيد محمد! مقام پدرت اين حجره ی محقر نيست، بلكه مقامش آن جاست. به محل مورد اشاره ی دست حضرت نگاه كردم، قصرى با شكوه و ساختمانى با عظمت – كه لايدرک و لايوصف است – ديدم و خوشحال گرديدم.» عرض كردم: يابن رسول الله! آيا وقت ظهور مبارک رسيده است تا ديدگان همه به جمال و حضورتان روشن شود؟ حضرت فرمودند:«لم تبق من العلامات الا المتحويات و ربما اوقعت فى مدة قليلة، فعليكم بدعاء الفرج؛» از علایم ظهور فقط علامات حتمى مانده است و شايد آنها نيز در مدتى كوتاه به وقوع بپيوندند؛ پس بر شما باد كه براى فرج دعا كنيد. منبع: 1- کتاب «الوقایع و الحوادث» نوشته شیخ محمد باقر ملبوبی

سلام دوستان ، خیلی دلم گرفته باز یک جمعه دلگیر خدایا کی انتظارم به سرشود ؟........سلام میخوام خیلیچیزهابراتون بگم از کربلا ازبین الحرمین ولی فقط یک چیزازخدا میخوام که تو زندگیتون فقط یکجا سر دو راهیبمونید اونم تو بین الحرمین که ندونید پیش حسین زانو بزنید یا پیش عباس
خدا قسمت کرد دوباره رفتیم کربلا؛ عجب جایی است... سفر اولی که رفتم کربلا را هیچ گاه فراموش نمی کنم... جاهای کمی هستند که انسان بعد از گذشت زمان، آنها را مثل روز اول به یاد بیاورد ... و کربلا نیز همینطور است ... امسال بار دومی بود که مشرف شدم، نمی شود حال انسان را بازگو کرد وقتی در مسیر کربلا حرکت می کنی ، خیلی عجیب و ناب هست همه حس و حال آدم... کسانی که به کربلا رفته اند، این را تصدیق می کنند...
اول می رویم نجف ، آنجا غم و اندوه علی (ع) را به چشم می توان دید، سخت است اما تحمل می توان کرد، غربت را حس میکنی اما می توانی آن را در حرم حضرت ، گوشه ای روبروی ایوان درد و دل کنی ، جوابش را نیز می شنوی؛ مطمئن باش!
اما یک روز بعد از نماز صبح به سمت کربلا رهسپار می شوی... 78 کیلومتر بیشتر راه نیست اما طولانی می شود؛ 2-3 ساعتی توی اتوبوس در راه هستی ، فرات را که رد می کنی اندوه تازه ای تو را در می یابد... چیست این رودخانه، چه بر سرش آمده؟ ماجرای عاشورا را با خود زمزمه می کنی... عباس(ع) ، حسین (ع) و زینب (س) سه تن از فرزندان علی (ع) حماسه ای را خیلی وقت قبل آفریده اند؛ زیر پرچم ظلم نرفتند و تاوانش را با پوست و گوشت و خون خود دادند... تکه تکه شدند...
تازه فقط فرات را رد کرده ایم و این همه اتفاق از نظرمان رد می شود... دم دم های کربلا معمولا روحانی کاروان (مداح کاروان) ذکر مصیبتی از حسین (ع) و یاران با وفایش را سر می دهد... دل تاب نمی آورد اما گریه ات نمی گیرد... مات و مبهوت درختان نخل دوطرف جاده هستی... اما بغض عجیبی گریبان تو را می گیرد... با آنکه می دانی چه در کربلا گذشته و چه اتفاقاتی افتاده بازهم شاید به سختی اشکی از چشمت جاری شود... در دل هوایی تازه را حس می کنی... دلی که کرب وبلایی دارد می شود...
به کربلا می رسی، حال صحبت کردن با کسی را نداری، سر شوق و ذوق نیستی؛ حالت گرفته است اما نمی دانی چرا... بد اخلاق می شوی... دوست نداری با کسی هم کلام شوی... آری، همه را می دانم...
مستحب است وقتی برای زیارت امام حسین (ع) مشرف می شوی؛ با همان لباس سفر و حال خسته و غبار گرفته بار اول به زیارت بروی... ساک ها را که داخل هتل قرار دادید به بقیه کاروان ملحق می شوی... مداح یا روحانی دمی از حسین (ع) می گیرد... حسین جانم، حسین جانم، حسین جان... آرام آرام قدم بر میداری... اول پابوس عباس ابن علی (ع) می رویم... او اذن دخول برادر را می دهد... گنبد عباس (ع) را که می بینی جانت را آتش می زند اما بازهم در غوغایی به سر می بری... داخل حرمش نمی روی... از کنار حرم به سوی حرم حسین(ع) حرکت می کنی... جاده ای که بین این دو حرم وجود دارد بین الحرمین نام دارد... قطعه ای از بهشت... با خود فکر می کنی روز عاشورا در این مکان چه کسانی به خاک و خون غلتیده اند؟ ... گنبد حسین (ع) با پرچم سرخ رنگ، خودنمایی می کند... با دمی که گرفته ایم آرام آرام به سمت حرمش راهپیمایی می کنیم... او هر که را آید به این جا میشناسد... آهسته می گویم شما را می شناسد... اینجا کسی هرگز به رای خود نیاید... مولای ما مهمان خود را دوست دارد... مولای ما مهمان خود را دوست دارد... بهت دارد خفه کننده می شود... نگاهت را از شرم به پایین می اندازی... می بینی خیلی از آدم هایی که بار اولی نیستند دارند پابرهنه قدم بر میدارند... نمی دانم که در دلشان چه غوغایی است... به حرم می رسیم... کفش ها را تحویل می دهیم، وارد می شویم... تا از درب باب الشهدا وارد حرم می شوی چشمت بر روی حرم و گنبد مات می ماند... برای یک لحظه... اما بعد... سیل اشک است که از چشمانت سرازیر می شود و تمام آن خاکستر درونت دوباره روشن می شود... چند دقیقه گریه ات ادامه می یابد... بعد خود را آرام جمع و جور می کنی و می روی کنار بچه های کاروان... دیگر تو هم کربلا را دیدی... حرم حسین (ع) را دیدی... همانکه برایش در عاشورا سینه می زنی... همو که خودش را فدا کرد... همو که... لقب زیاد دارد این معصوم...
روضه خوانی شروع می شود... مداح جملاتی می گوید... آتش می گیری... دوباره سیل اشک و آه راه می افتد... سینه زنی سنگین وبدون نقص... اگر وقت نماز نرسیده باشد همگی به سمت حرم حضرت عباس (ع) راه می افتیم... سینه زنان و با اشک خدمت سقای کربلا(ع) مشرف می شویم... ایندفعه بین الحرمین را پابرهنه برو... حس بیشتری می دهد... احترام می گذاری به شهدای این مکان... به حرم که می رسی سلام می دهی و وارد می شوی... اینجا آرام گرفته ای... رثای عباس (ع) بازگو می شود ... روباره گُر می گیری... سینه زنی آغاز می شود... درجایی که روبروی گنبد آقا را مشاهده میکنی با خودت خلوت میکنی... درد دل آغاز می شود... من و دل کندن از دلبر محاله... دلم با دلبرم در شور وحاله... با این آقا به این خوبی ندونم... کی گفته کربلا رفتن خیاله...
کربلایی... به کربلا خوش آمدی!
از خطاها و کوتاهی های ما درگذر
و ما را در پادگان حضرت ولی عصر (ع) بپذیر و نگهدار
پایین بیا، خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام سیلی زهرا بگیرد

خدا تنها روزنه امیدی است
که هیچگاه
بسته نمی شود؛
تنها
کسی است
که با
دهان بسته هم می توان صدایش کرد؛
با پای
شکسته هم می توان سراغش رفت!
تنها
خریداریست
که
اجناس شکسته را بهتر می خرد،
تنها
کسی است که وقتی همه رفتند می ماند،
وقتی
همه پشت کردند،
آغوش می
گشاید
وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت میشود.
و تنها
سلطانی است
که دلش
با بخشیدن آرام می گیرد
نه با
تنبیه کردن
الا بذکرالله تطمئن القلوب

امام مشكل فرج را حل كرد اين انقلاب خيلي از مشكلات اعتقادي را حل كرد ، امام زمان (عج) انشاءالله تشريف مي آورند، انشاءالله نزديك است .باش تا صبح دولتش بدمد .
قدر اين آقا را بدانيد ، اين سيد بزرگوار اين رهبر ، والله عبد صالح است ، والله ولي خداست ، اهل ارتباط است ، سيمي وصل داره ، دل شكسته اي داره ،زجه هاي سحر داره ، گريه هاي جانسوز داره ، توسلات داره ، عالَمي با مادرش حضرت زهرا داره ، برايش دعا كنيد ،كمكش كنيد ، شبهات را بزدائيد ، با سعه صدر بدون مراء بدون جدال.
دانلود کلیپ صوتی از حجت الاسلام صديقی

اسماعیل شفیعی سروستانی (مسئول موسسه فرهنگی موعود عصر (عج)):
در شرایطی که امروز همه مردم جهان به سر میبرند، هیچ سئوالی جدیتر از این نیست که آیا آخرالزمانی که همه ملل در هر گروه و مذهبی از آن می گویند مصداقش امروز است. با وجود اینکه گوشهای زیادی در جهان برای شنیدن در خصوص این موضوع آماده است, ولی ما از آن زیاد سخن نمیگوییم. برای نمونه در دانشگاهی مانند دانشگاه بینالمللی که به نام امام خمینی (ره) مزین است و در شهری مانند قزوین که شهری با سابقه فرهنگی است و در نقطه مرکزی ایران واقع شده است دو واحد درس اختیاری در خصوص آخرالزمان، فرجامشناسی وجود ندارد . این جای تأمل دارد که چرا موضوعی که در جهان امروز در رأس همه مباحث جدی است ذهن جوانترین گروه اجتماعی (دانشجویان) در این جامعه درگیر آن نیست و این مبحث بزرگ است و چگونه چشمها از روی موضوعی به این مهمی و بزرگی چرخیده و متوجه آن نیست. 130 سال است که در دانشگاههای وابسته به کلیسای کاتولیک در رشته آخرالزمانشناسی فارغالتحصیل دارند و در ایالات متحده آمریکا بیش از257 کالج و دانشگاه در این رشته وجود دارد و اگر این موضوع مهمی نیست چرا باید در سرزمینی که گاهی گمان میکنیم عاری از مذهب است، این تعداد دانشگاه و کالج در رابطه با این رشته وجود داشته باشد.
مسئول «موسسه فرهنگی موعود» یادآور شد: پیامبر (ص) فرمودهاند برگزیده شدم در حالی که میان من و قیامت فاصله نیست، همان سان که میان دو انگشت فاصله است اما از آنجا که در این ظرف زمانی حوادث بزرگ نزدیک به هم روی میدهد مردم عادت کرده و آخرالزمان را مساوی با بحران میشناسند .وی اضافه کرد: پیامبر فرمودهاند که نشانههایی در آخرالزمان وجود دارد که مانند دانههای تسبیح یکی یکی میافتد و به آخرین دانه یعنی ظهور میانجامد و هرچه زمان ظهور نزدیک باشد بر تعداد حوادث افزوده میشود. حجم روایات آمده از 14 معصوم در خصوص آخرالزمان و نشانههای ظهور بسیار زیاد است؛ به طوری که 7000 روایت راجع به این موضوع داریم و در خصوص نماز و روزه این تعداد روایت نداریم. این تعداد روایت نشان از اهمیت موضوع دارد و بخش عمدهای از روایات آخرالزمان توسط پیامبر و در نخستین روزهای بعثت بیان شده است . این نشانهها و علائم موقعیت بشر را در تاریخ معین میکند و مردم میدانند که در چه فاصلهای از ظهور قیامت قرار گرفتند همچنین هشدار و تذکر، آمادگی یافتن، جلوگیری از یأس و ناامیدی، شناسایی دوست و دشمن از کارکردهای نشانههای ظهور است .
از بیش از یک هزار و 200 نشانه آخرالزمان که در روایات از آن سخن گفته شده طبق گفته همه محققان تمام نشانهها رخ داده و فقط پنج نشانه باقی مانده است که اولین آن «فتنه سفیانی» است.
در روایات آمده است سفیانی با حمایت صهیونیستها و غربیها در سوریه کودتا میکند و سپس یک گروه در سوریه به نام بنیکلب از او حمایت میکنند و امروز بنیکلب جماعتی هستند که بخشی از آنها در ارتش اسرائیل، بخشی در سوریه و بخشی در لبنان زندگی میکنند .وی اضافه کرد: سفیانی جنگی در ترکیه و عراق راه میاندازد و شروع به کشتن شیعیان میکند و به کوفه میرسد و در کوفه بزرگترین اتفاق رخ میدهد و چنان شیعیان را میکشند به نحوی که همسایه به همسایه رحم نمیکند و برای گرفتن پول همسایه خود را شیعه معرفی میکند. امروز جهان استکبار علیه شیعه به میدان آمده و شیعیان غافل هستند. زمانی که درگیری از شام به کوفه میرسد از کنار شهر قزوین لشگر سید خراسانی حرکت میکند و از منطقه مرکزی ایران عبور کرده و به کوفه میرود و در روایات آمده که اگر لشگر خراسانی را یافتید با او همراه شوید از یمن نیز سید یمانی به سوی کوفه میآید.
دشمنان خود را برای مقابله آماده کردهاند ولی ما غفلت کردیم، در زمان ریاست جمهوری بوش زیر نظر رئیس جمهور، کمیسیونی برای شناسایی امام زمان شکل گرفت .وی تأکید کرد: 20 روز قبل موساد و سیا اعلام کردند به دنبال امام زمان هستند و اعلام نیز کرده بودند شاید سید خراسانی آیتالله خامنهای باشد زیرا در جوانی در خراسان بوده است و سید یمانی نیز سید حسن نصرالله باشد زیرا در کودکی در یمن بوده است .شفیعی سروستانی اضافه کرد: مطالعات آنها در خصوص آخرالزمان صدها برابر ماست ولی دانشگاههای ما در این زمینه تعطیل هستند و آنها از واقعه ظهور نگران هستند ولی ما غفلت میکنیم .
حسن ابوهنيه، کارشناس اردنی جنبشهای اسلامگرای خاورميانه، در گفتوگو با شبکه تلويزيونی "الميادين" لبنان، با اشاره به تشديد اعزام تروريستهای مسلح سلفی و وهابی از کشورهای مختلف بهسوی سوريه، گفت: هدف از اين لشگرکشی به شامات، مشارکت در جنگهای آخرالزمانی است که به ظهور مهدی موعود ختم می شود.

مصاحبه ای با عالم فاضل و متعبّد شیخ بهلول:
سؤال: آقای بهلول! لطفاً جریان سفر شما به سوریه و دیدن عثمان بن عنبسه سفیانی (لعنة الله علیه) که در روایات آمده است و جزو علامات حتمیه ظهور امام زمان (عجّل الله تعالى فرجه الشّریف) است را بیان بفرمایید.
جواب: بسم الله الرّحمن الرّحیم. من برای زیارت حضرت زینب سلام الله علیها وحضرت رقیه (س)، به سوریه رفته بودم ودر حدود 20 روز در آنجا بودم. حافظ اسد (رئیس جمهور سوریه) مرا دعوت نمود وبه خانه خود برد واز من پذیرایی نمود. از آنجا مرا به ارتش سوریه برد وگفت که برای ارتش سوریه صحبت کنم. من هم به منبر رفته وبرای آنان سخنرانی کردم. وقتی که از منبر پائین آمدم. یک منصب داری داخل شد. در آن وقت عدّه ای گفتند: (جاء سفیانی) یعنی سفیانی آمد. دیدم او یک سرتیپ ارتش سوریه است. من با او شروع به صحبت کردن کردم واسم کوچک او را پرسیدم. گفت: اسمم عثمان بن عنبسه است. دیدم خودش است واو از لحاظ قیافه ای همان خصوصیاتی را داشت که در روایات از سفیانی آمده است. در صحبتهای خود با او متوجّه شدم که وی به فکر این است که رئیس جمهور سوریه بشود. واین موضوع را از اینجا فهمیدم که وقتی من پیش او از حافظ اسد تعریف کردم وگفتم که حافظ اسد خیلی نسبت به من مهربانی کرد، او گفت: حافظ اسد به شما هیچ لطفی نکرده است. اگر من جای حافظ اسد بودم شما را نخست وزیر خود می کردم. و من از این حرفش فهمیدم که او میل دارد جای حافظ اسد بنشیند. (لازم به تذکر است که این حرف، یقیناً به شوخی یا از روی حیله گری ونیرنگ بازی بوده است).
سؤال: آقای بهلول! نظر شما راجع به درگیری جهانی چیست و ایران در آن وقت چه موقعیتی خواهد داشت؟
جواب: بنظر من به زودی درگیری جهانی پیش می آید و تمام دنیا حتى ایران نیز داخل در این درگیری خواهد بود.
ظهور نزدیک است!
ایشان در یکی دیگر از منبرهایشان در منطقه جیلارد دماوند فرمودند: انشاالله ظهور نزدیک است، شاید من نبینم ولی این جوانان که پای منبر من نشسته اند خواهند دید!
در جایی دیگر نیز فرموده بودند: هر صد سال متعلق به یک معصوم است و قرن چهاردهم هم برای حضرت صاحب (عج) است. انشاالله ظهورشان نزدیک است! ازفرمایشات اولیاءالله و نشانه های آشکار شده بر می آید که ان شاالله ظهور حضرت نزدیک است