چقدر زیباست پیام زیر :

 


روزی بر صفحه ای از تقویم ها خواهند نوشت :تعطیل روز ظهور آقا امام زمان(عج).

و به زودی در مدینه در کنار خرابه ای تابلوی زیر را میبینیم :

پروژه حرم مطهر حضرت زهرا (س).

کار فرما: قائم آل محمد

پیمانکار: یاران حضرت

مساحت : وسعت دل تمام شیعیان

انشاالله التماس دعا

بدون تردید آروزی قلبی تک تک مسلمانان این است که در زمره یاران و سربازان خاص حضرت مهدی (عج) در آیند.از امام صادق (ع) نقل شده است که فرموده اند هرکه دوست دارد از یاران حضرت قائم (ع) باشد باید همواره در حال انتظار ظهور او به سر ببرد و از آلوده شدن به گناهان پرهیز کند و همیشه رعایت اخلاق پسندیده خود را ملزم سازد.اگر چنین کسی پیش از ظهور از دنیا رحلت کند او را پاداشی خواهد بود همانند پاداش کسی که قائم علیه السلام را درک کرده است.

http://mmmfh.blogfa.com



احادیث شریف از وقع زلزله ای بزرگ در حجاز در ایام نزدیک به ظهور خبر می دهند ، زلزله بسیار پر قدرت که نه تنها عربستان که تمام جهان و مخصوصاً کاخهای ظلم و جور را خواهد لرزاند ، زلزله ای که قلبهای منتظران و شیفتگان حضرت را بی تاب کرده و آنها را به صحنه حضور خواهد کشاند.

زلزله ای که تنها یک کشته خواهد داشت ، زلزله ای شادی بخش که نام و یاد و بشارت آمدن یار را ورد زبان همه خواهد کرد.

مرگ ملک عبدالله پادشاه ظالم حجاز در آستانه ظهور که قرنها پیش توسط ائمه اطهار(ع) پیش بینی شده ، یکی از مهمترین نشانه های قریب الوقوع بودن ظهور است و در واقع می توان آن را کلید آغاز شمارش معکوس وقایع ظهور در نظر گرفت تا جائی که صادق آل محمد(ص) می فرمایند :

که هرکس برای من مرگ عبدالله را تضمین کند ، من ظهور را برای او تضمین می کنم!...(1)

امام صادق (ع) :

آنگاه كه مرگ عبد الله فرا رسد، مردم در جانشينى او نسبت به هيچكس به توافق نمى رسند و اين جريان تا ظهور حضرت صاحب الامر همچنان ادامه مى يابد، عمر سلطنت هاى چندين ساله بسر آمده ، نوبت پادشاهى چند ماهه و چندين روزه فرا مى رسد. ابوبصير مى گويد: پرسيدم : آيا اين وضع به طول مى انجامد؟ فرمود: هرگز.و اين درگيرى بعد از كشته شدن اين پادشاه (عبدالله ) منجر به كشمكش بين قبيله هاى حجاز مى شود. ( بحار 52 ص 210 و 240 )

و اینک منتظران مقدم مهدی فاطمه(س) بی صبرانه در انتظار شروع سلسله وار حوادث ظهور با تحقق این نشانه هستند ، علی الخصوص با فجایع صورت گرفته توسط این خاندان منحوس و کشتار مظلومانه شیعیان بی دفاع یمن و عراق که در واقع تیشه به ریشه خود زده و آخرین میخ را بر تابوت خود کوبیده اند.

تغییرات گسترده در خاورمیانه بدنیال مرگ عبدالله

فارغ از مسئله ظهور ، تحقق این واقعه تاثیری بسیار عمیق بر معادلات سیاسی ، اجتماعی منطقه خواهد گذاشت ، سالهاست که وهابیت منحوس و رژیم آل سعود چون دملهای چرکینی پیکر امت اسلامی را آزار می دهد ، ارتباطات گسترده با دشمنان خونی جهان اسلام مانند آمریکا و اسرائیل ، خلق و پشتیبانی گروههای تروریستی در جای جای منطقه از افغانستان و پاکستان تا ایران و عراق و فلسطین و لبنان ، از القاعده و طالبان تا نصرالاسلام و ... تلاش بی وقفه برای گسترش تفکر خشونت زای وهابیت و گسیل سیل افراد فریب خورده انتحاری به نقاط مختلف جهان اسلام ، نابودی فیزیکی و فرهنگی شیعیان با هزینه کردن میلیاردها دلار، ایجاد تفرقه و اختلاف در میان مسلمانان با تکفیر و فتواهای آنچنانی و ... همه و همه گوشه ای از جنایات این دست پرورده های استعمار است.

و اینک اوضاع سیاسی اجتماعی عربستان در حال انفجار است ، وجود 80 شاهزاده تشنه قدرت که مانند گرگهای گرسنه در انتظار فرصت برای حمله و ستیز هستند ، اوضاع بسته سیاسی عربستان که سالهاست حسرت آزادی و انتخاب و حق رای را بر دل مردم عربستان گذاشته است، زمینه های بسیار مساعدی برای بحرانهایی عمیق است که تنها با یک جرقه و حادثه ایجاد خواهد شد. مرگ پاشاه هشتاد و خورده ای ساله عربستان که حتی کارشناسان عربستانی و آمریکایی مدتها پیش نابودی قریب الوقوع وی را پیش بینی کرده اند ، بمثابه خرابی ستون این بنای شیطانی خواهد بود. (لازم به ذکر است که در مدت چند سال گذشته 1 یا 2 نقشه ترور ملک عبدالله نیز فاش و خنثی شد)

حدیثی داریم در کتب قدیمی که کمتر مورد توجه محقیقن قرار گرفته است بدین مضمون که عربستان پادشاهی خواهد داشت که نام او نام یک حیوان است و پادشاه بعدی که برادر اوست عبدالله نام دارد و بعد از عبدالله ظهور خواهد بود ، ایشان می فرمود ما در فرهنگ لغت عرب که جستجو کردیم معنی «فهد» را یوزپلنگ ذکر کرده بودند.

............

(1) – غیبت شیخ طوسی ص 271 – بحار الانوار ج 52 ص 210

(2) – غیبت نعمانی ص142 – بحارالانوار جلد 52 ص 240 ( روزگار رهایی ص 920)

(3) – قابل ذکر است که خاندان آل سعود ریشه ای یهودی دارد از خاندان یهودیان مردخای که کینه عمیق و دیرینه آنها را نسبت به مسلمانان و علی الخصوص شیعیان قابل درک می سازد.

منبع : http://montazeran-esf.blogfa.com/post-26.asp


مگر نه اين است که چهارده معصوم با يکديگر هيچ فرقي ندارند و از يک نور واحد هستند؟ امام حسن(ع) فرقي با امام حسين(ع) ندارد و امام حسين(ع) با حضرت مهدي(عج).

محرم که مي‌شود، وقتي براي امام حسين(ع) گريه مي‌کني، در دلت مي‌گويي اگر در کربلا بودي تا پاي جان براي امامت مي‌جنگيدي. يکي در فکر و خيالش خود را جاي حُر مي‌گذارد و مي‌گويد: «چرا حُر؟ کاش من اولين شهيد کربلا مي‌شدم.» ديگري خود را جاي علي‌اکبر(ع) مي‌گذارد. آن يکي مي‌گويد من با تمام وجود به جاي ابوالفضل(ع) مي‌رفتم و براي اهل‌بيت امام آب مي‌آوردم. اين که چيزي نيست به جاي يک جان، حاضرم صد جان براي امامم فدا کنم.

دريغ، اين طور نيست. اين احساسات، يک شور و احساس زود گذر است که فقط در همين دهه محرم مي‌ماند.

چندي پيش کسي صادقانه مي‌گفت: «اگر ما هم، در روز واقعه بوديم شايد از لشکريان عمر سعد نبوديم اما در سپاه امام حسين(ع) هم قرار نمي‌گرفتيم» پرسيدم: «يعني چه؟! چطور؟» گفت: «مي‌گويند ظهر عاشورا در فاصله چند فرسخي از کربلا، دقيقا زماني که بزرگترين واقعه تاريخ در حال وقوع بود، در روستايي مردم مشغول دوشيدن شير بزان و رسيدگي به امور جاري زندگي‌شان بودند. با اين که از قضيه کربلا هم ‌خبر داشتند. خب ما هم با اين دلبستگي‌ها و وابستگي‌هامان از همان مجموعه منفعل بوديم ديگه. مگر نه؟» ديدم بيراه هم نمي‌گويد.

مگر نه اين است که امام حسين(ع) امام زمان عصر خودش بود؟ و مگر ما نيز امام زمان نداريم؟ اگر امام حسين(ع) را مظلوم مي‌ناميم، خود حضرت مهدي(عج) فرموده که «من مظلوم‌ترين فرد عالمم.»

ما در خيالات خود حاضريم با دشمن امام حسين(ع) بجنگيم ولي در واقعيت حاضر نيستيم کوچکترين قدمي، حتي در حد خواندن روزانه يک دعاي کوچک براي امام زمانمان برداريم. شايد هفته‌ها يا ماه‌ها يادي از مولايمان نمي‌کنيم، چه‌رسد به کشته شدن در راهش. نمي‌گويم براي امام حسين(ع) عزاداري نکنيم و آرزوي شهادت در راهش نداشته باشيم بلکه براي 1300 سال پيش خيال‌پردازي نکنيم و جامعه را براي ظهور بقيه‌‌‌الله، امام هميشه حي و حاضرمان، آماده کنيم و آن وقت اگر مرد شهادتيم بياييم به ياريش بشتابيم.


حال قبول داري که به ياري امام حسين(ع) نمي شتافتيم بلکه اگر خيلي لطف مي‌کرديم و خود را به اصطلاح مسلمان مي‌ناميديم به جنگ امامان نمي‌رفتيم و چه بسا وقتي زرق و برق پول، ثروت، پست و مقام را ببينيم از پيش قراولان سپاه دشمن مي‌شديم.

جز اين است؟ مي‌گويند ابن زياد پيشنهاد فرماندهي سپاه يزيد را در حالي به عمر سعد داد که براي نماز به مسجد کوفه رفته بود. در مملکت‌مان چند نفر مانند عمر سعد به ظاهر مسلمان خالص وجود دارد که مي‌توان پشت سرش نماز خواند؟

با اين آمادگي من و تو و ديگران در صورت قيام امام، سرنوشت منتقم خون حسين(ع) نيز چيزي غير از سرنوشت حسين(ع) نخواهد بود.

هر جمعه‌ي بدون ظهور، عاشوراي مهدي(عج) است.


اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِيِّکَ الْفَرَج

اوقات و حالات دعا برای حضرت:

در آیات و روایات،اوقات و حالات متعددی جهت دعا برای حضرت صاحب الزمان وارد شده است که از آن جمله است:

بعد از هر نماز واجب

بعد از هر دو رکعت از نماز شب

درقنوت نمازها

درحال سجده

در سجده شکر

هر صبح و شام

آخرین ساعات از هر روز

روز پنج شنبه

 شب و روز جمعه

روز نوروز

روز عرفه

عید فطر

عید قربان

روز دحو الارض

روز عاشورا

شب و روز نیمه شعبان

تمام ماه رمضان

بعد از ذکر مصیبت سید الشهدا

بعد از زیارت امام زمان

پس از گریستن از ترس خداوند

پس از تجدید هر نعمت و زوال هر محنت

هنگام وارد شدن غم واندوه

در سختی ها و گرفتاری ها

پس از نماز تسبیح(نماز جعفربن ابی طالب)

پیش از دعا برای خود و خانواده خود

عید غدیر

چهل روز مداومت به دعا برای فرج

 ماه محرم و...۱

-------------------------------------------

۱- مکیال المکارم-ج۲-ص۱۸(ترجمه سید مهدی حائری قزوینی)

حال روی سخنمان با توست!

ای تنها منجی ما،ای که آینه تمام نمای خدایی،ای که اصل و ریشه مایی،

ای که برما حق هستی داری،ای حقیقت ما،ای رهبر و سرور ما،ای پدر مهربانتر از مادر،

ای غمخوار و مدافع ما،ای پدر مضطر ما!

توبا این حق بزرگی که برما داری،در بین ما مظلومترینی،مظلوم تر از تو وجود نداشته و ندارد،

هیچ کس را به اندازه تو اذیت نکردیم.

بیش از هزار و صد و شصت سال منتظر ماندی تا ما بفهمیم که

 «بی همگان به سر شود               بی تو به سر نمی شود»

تا بفهمیم بدون تو هیچیم و کاری نمی توانیم بکنیم.

تا باور کنیم که تا تو نباشی همیشه گرفتار رنج و فساد وظلم هستیم.

منتظر ماندی تا برای آمدنت کاری کنیم و موانع رابرداریم.

منتظر ماندی تا لیاقت پیدا کنیم و دردمندانه و دلسوزانه فرمودی که:

«اگر شیعیان ما،که خداوند برانجام طاعت موفقشان بدارد،در وفا کردن به عهد ما همدل بودند،

مبارکی ملاقات ما ازآنها به تاخیر نمی افتاد و سعادت دیدار همراه با معرفت ما به سوی آنها

می شتافت.

پس مارا از آنها پوشیده نمی دارد،مگر همان چیزهایی که از آنها به ما می رسد و

دوست نداریم و از آنها انتظار نداریم.»۱

(برگرفته از کتاب آشتی با امام زمان-علیه السلام-،از آقای محمد شجاعی،ص۱۰۸و۱۰۹)

برچهره پر نور مهدی صلوات
برجان ودل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج وظهور مهدی صلوات

منتظر نظرات سازنده تون درمورد وبلاگم هستم.

الهی به ابالفضل عجل لولیک الفرج

گفتنی است برخی بزرگان سلام به پیامبر(ص) و همه امامان(ع) حتی به امام رضا(ع) را رو به قبله می دهند که چنین کاری سزاوار است ولی برخی سلام هایی که پس از پایان نماز و تمام شدن مراسم می خوانند نخست رو به طرف قبله به حضرت سیدالشهدا سلام داده می شود ((السلام علیک یا ابا عبدالله , السلام علیک یابن رسول الله , السلام علیکم و رحمه الله برکاته )) و بعد رو به طرف خراسان به حضرت رضا سلام داده می شود ((السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی , السلام علیک یا معین الضعفائ, السلام علیکم و رحمه الله و برکاته )) آن گاه رو به طرف قبله به حضرت حجت بن الحسن سلام می دهیم : ((السلام علیک یا صاحب الزمان , السلام علیک یا شریک القرآن و یا قاطع البرهان , السلام علیکم و رحمه الله و برکاته )). البته باید توجه داشت , سلام های یاد شده در همه حالات ذکرش نیکو است و تنها به نماز و پس از آن اختصاص ندارد. و یکی از علت ها این است که اولا، توصیه فراوانی نسبت به زیارت حضرت امام حسین(ع) از سوی ائمه(ع) شده است و فرموده اند اگر از راه دور هم سلامی به آن حضرت داده شود ثواب زیارت آن بزرگوار را دارد و سلام به حضرت رضا نیز از شعارهای شیعیان دوازده امامتی است زیرا انشعابات شیعه تا امام کاظم(ع) ادامه دارد ولی کسانی که حضرت رضا(ع) را به امامت پذیرفته اند سایر ائمه دوازده گانه را قبول دارند و سلام بر امام زمان نیز به جهت آن است که امام زنده زمان ما و حجت الله و بقیه الله در زمین است. البته سلام دادن به سایر امامان معصوم و پیامبر اکرم و حضرت زهراس) در حالی که رو به قبله هستید ثواب فراوان دارد. در پایان گفتنی است سلام به امامان(ع) رو به قبله مستند است. اما سلام دادن به امامان در جهات مختلف، روش عمومی مردم است. البته چنین کاری با توجه به موقعیت جغرافیایی انجام می گیرد و در توجه مردم هنگام سلام دادن بیشتر مؤثر است. بنابراین اشکال شرعی ندارد و حتی از جهت تنوع و توجه بیشتر برای مردم چه بسا قابل توجیه نیز باشد.

بیایید کاری کنیم ...تکلیف منتظران حضرت مهدی(عج) :

بیایید کاری کنیم ...تکلیف منتظران حضرت مهدی(عج) :

اگر كه، من و تو، همان كاري را بكنيم كه همه مي‌كنند؛ قطعاً، به همان نتيجه‌يي‌خواهيم رسيد، كه همه مي‌رسند.
از راهِ كارهايِ تكراري و هميشگي، هرگز، نمي‌توان به دستاوردهايِ نو و غيرتكراري رسيد:
به هرزه، بي «مي» و «معشوق»، عُمر مي‌گذرد/ بَطالتم بَس؛ از امروز، كار خواهم كرد
به يادِ «چشمِ» تو، خود را، خراب خواهم ساخت/ بنايِ «عهد قديم»، استوار خواهم كرد ...
[حافظة شعر ايران؛ حافظِ قرآن]
دُعاي عهد قديم، فقط خواندني نيست؛ كار كردني ـ هم ـ هست، به كار بردني ـ هم ـ هست.
دعاي عهد، پيمان‌نامه‌يي ست كه ـ حتماً ـ به امضاي دو طرف بايد برسد؛ وگرنه، نه معنا دارد و نه موجوديت! پيمان‌شكني، ريشه در ناداني و سُست عهدي دارد.
نمي‌شود ندانست، و كاري كرد!
آن كه نمي‌داند چه مي‌كند، در واقع، دارد كاري نمي‌كند؛ و اي كاش، اصلاً، كاري نمي‌كرد! پيامبر دل‌آگاه و دلسوزمان ـ حضرتِ ختمي مرتبت، صلّي الله عليه و آله ـ با دلشوره‌يي دلسوزانه مي‌گفت: «آن‌كه، نادانسته كاري مي‌كند؛ به جاي آن‌كه كار را درست كند، خراب‌تر ـ هم ـ خواهد كرد!»
[نهج‌الفصاحه/سخن شمارة 3058]
توبه و تغيير، تنها راه، براي كاري كردن‌ست.
انقلاب، ديگرگون‌سازي ‌ست: انقلاب، ديگرگون شدن‌ست. انقلاب، ديگرگون كردن‌ست.
و «خلّاقيت»،
يعني اين‌كه شما كاري بكنيد كه تا كنون نمي‌كرده‌ايد؛ و در نتيجه، به دستاوردي نايل شويد، كه تاكنون در دنياي‌تان نبوده است! 
«انتظار» هم، نوعي انقلاب است؛
«انتظار» هم، نوعي خلّاقيت است. از «خلّاقيت انتظار»، مي‌بايد به‌طور «خلّاقانه» بهره گرفت. 
وگرنه، همين انتظاري كه مي‌توانست بهترين «فرصت» براي «زمين» و «زمان» باشد، به صورت بدترين «تهديد» رُخ مي‌تواند نمود!
بياييد كاري بكنيم،
و با «مديريتِ تهديدها»، بهترين فُرصت‌هاي انسان و جهان را، بيافرينيم.
از هر فرصتي كه به خوبي استفاده نكنيم ـ
باور كنيد كه خودش به بدترين تهديد، تبديل خواهد شد. 
نمي‌شود كاري نكرد، و به جايي رسيد؛ و شايد «مسأله‌شناسي»، نخستين كاري باشد كه بايد كرد. آن كس كه مسأله‌هايش را نمي‌شناسد، و يا اگر مي‌شناسد، آن‌ها را نمي‌تواند دسته‌بندي و اولويت‌بندي كند ـ حتماً ـ شكست خواهد خورد! ... امّا، آن‌كه مسألة خودش را ـ مسألة اساسي و حياتي خودش را ـ به خوبي شناخته است؛ به واقع، در راهِ نوآوري و «مهندسيِ‌ مجدّدِ زندگي»،‌ گام نهاده است. «خلّاقيت»، دوباره ديدن‌ست؛ و «نوآوري»، دست دادن با آينده‌يي ست كه آمدني‌ست!

درد و دل با خدا

گفتم:خسته ام
گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53))

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره 

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24)

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم 

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16)

ادامه نوشته

شاگرد مرتب به استاد می گفت: 
"باور کنید! امام زمان(عج) هست. او اگر نباشد من و تو هم نیستیم. او مثل قلب جهان است. او ستون استوار زمین است. زمان هم به او برقرار است." اما به خرج استاد نمی رفت که نمی رفت. 

استاد زبان فرانسه تدریس می کرد آن هم خصوصی. شاگردش هم اهل همان محله بود. 
یک روز شاگرد به او گفت: من دیگر به وجود شما اعتقادی ندارم. 
• چرا؟ من که هستم.من وجود دارم. من... من! 
• در همین محله ی خودمان چند نفر را سراغ دارید که به زبان فرانسوی مسلط نیستند؟ 
• خیلی زیاد. 
• همین دلیل محکمی است بر عدم وجود شما! 
• خب تقصیر خودشان است که مثل شما سراغ من نیامده اند، نه دلیلی بر این که من نیستم! 
• دقیقاً همین طور است! این که شما وجود مقدس امام زمان(عج) را انکار می کنی تقصیر خودت است که سراغ او نرفته ای!

مژده بر دلدادگان خانه‌ی حق می‌رسد

ادامه نوشته

اشعار ولادت مولا علی (ع)

شعار ولادت حضرت جوادالائمه (ع)
ادامه نوشته

شمیم یار من....

من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم در عصرهای انتظار به حوالی بی كسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا كن و وارد كوچه پس كوچه های تنهایی شو كلبه غریبی ام را پیدا كن كنار بید مجنون خزان زده و كنار مرداب آرزوهای رنگی ام در كلبه را باز كن به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را كنار بزن مرا خواهی دید.... با بغضی كویری كه غرق عصاره انتظار است

السلام علی: یا صاحب الزمان یا بقیة الله ارواحنا له الفداء

عصر جمعه توی ایوون می شینم مثل قدیما

تو دلم می گم آقا جون تو مرادی من مریدم

من به اندازه ی وسعم طعم عشقتو چشیدم

کاشکی از قطره ی اشکت کمی آبرو بگیرم

بارالها!

چگونه باور کنم نبودنش را، وقتی که محبت دستی نوازشگر در تار و پود وجودم ریشه می دواند ...

چگونه باور کنم سکوت دریای چشم هایم را وقتی که قایق مهربانیش بی ناخدا در اوج آسمانها به پیش می رود .

 آدینه که می شود قاصدک های دلم را روانه آستان دوست می کنم تا پیام آور حضور صدفی باشد که یازده مروارید سبز را با خود به همراه دارد .

وقتی کسی نیست که درد آشنایم باشد ، فرشته ای پیدا می شود تا در خلوت شبهای تار تسلی بخش خاطرم باشد .

هنوز ستاره ای بی نورم که در انتظار شعاعی از خورشید لحظه شماری می کنم ، کویری در انتظار آبم و حتی دریای اشک هایم کویر تف زده وجودم را سیراب نمی کند .

 

از ستارگان آسمان سراغ می گیرم و چون پرنده ای عاشق گمگشته ام را در میان آسمان ها می جویم ، با من بگو چگونه از رویش یاس ها بگویم وقتی که نرگسی های چشمم در انتظار آمدنت سوسو می زنند

 

شاید این جمعه بیاید، شاید،  شاید . . . . .

 

یا صاحب الزمان (عج)

 

دلم هواتوکرده ......

 

آقا جان برام پیش خدا دعا کن


منم دعا می کنم فرج جای انتظار خسته ام رو  بگیره..........

ع


اماما حرمت ایران تو بودی
تمام روح این سامان تو بودی
ز چشمم سیل اشک سرخ جاری است
دلم سرشار از ابر بهاری است

**********

ای خمینی ای مسیحای زمان
ای تسلای دل و آرام جان
یاد تو ما را چراغ روشن است
عشق تو همواره در جان و تن است

 

شـــادی روح شـــهـــدا صـــلـــوات

امام زمان

امام زمان




اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ


خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد


وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ


و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است


الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى


و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است خدايا درود فرست بر


مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ


محمد و آل محمد آن زمامدارانى كه پيرويشان را بر ما واجب كردى و بدين سبب مقام


وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً كَلَمْحِ


و منزلتشان را به ما شناساندى به حق ايشان به ما گشايشى ده فورى و نزديك مانند


الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِيانى


چشم بر هم زدن يا نزديكتر اى محمد اى على اى على اى محمد مرا كفايت كنيد


فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى فَاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ


كه شماييد كفايت كننده ام و مرا يارى كنيد كه شماييد ياور من اى سرور ما اى صاحب


الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى اَدْرِكْنى السّاعَةَ


الزمان فرياد، فرياد، فرياد، درياب مرا درياب مرا درياب مرا همين ساعت


السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ بِحَقِّ


همين ساعت هم اكنون زود زود زود اى خدا اى مهربانترين مهربانان به حق


مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرينَ

نشسته ام که بیائی

به انتظار و امیدی نشسته ام که بیائی

بیائی و گره از کار بسته ام بگشائی

دلم گرفته ازین جمعه های خلوت و غمگین

دلم گرفته ازین لحظه های تلخ جدائی

غبار آمدنت را ندید قطره ی اشکی

اشاره ای به ظهورت نکرد دست دعائی

 

اللهم عجل لولیک الفرج

اللهم عجل لولیک الفرج
ای خدا آگهی از بی سر و سامانی ما / از غم روز و شب و درد و پریشانی ما

ای خدا رحم نما بر غم و بدبختی ما / صبح کن این شب طولانی و ظلمانی ما

صاحب کن فیکون امر نما از کرمت / تا دمد صبح و رود این شب طولانی ما

گشته ایم همچو گله طعمه ی گرگان پلید / لطف کن باز فرست صاحب ریانی ما

غرقه در دامن طوفان حوادث شده ایم / نوح ما را بفرست در شب طوفانی ما

همه جا آتش نمرود بپا گشته خدا / کو خلیلت که کند ختم پریشانی ما

قبطیان در همه جا تخت خدایی زده اند / ای خدا باز فرست موسی عمرانی ما

همچو موریم لگد مال سپاه دشمن / کو آن یاور پر مهر سلیمانی ما

از یهود آتش فتنه است بپا در عالم / بار دیگر بفرست عیسی روحانی ما

جاهلیت به جهان بار دگر برگشته / منتی کن بنما رهبر قرآنی ما

ما همه معترفیم برستم وغفلت خویش / بپذیر از کرمت عُذر و پشیمانی ما

دیگر از دیدن عصیان و ستم خسته شدیم / بهر یاری بفرست «مهدی» نورانی ما

قلب انوار بود در طپش دیدن او / دیگر اظهار نما یاور پنهانی ما

 

به امید ظهور آقا امام زمان

نیایش

هرگاه که تو را خواندم، پاسخم گفتی؛  هرچه از تو خواستم، عنایتم فرمودی؛
هرگاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشکر کردی؛
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم، بر نعمتهایم افزودی؛
و اینها همه چیست؟
جز نعمت تمام و کمال و احسان بی‌پایان تو!؟
...من کدام یک از نعمت‌های تو را می‌توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر بسپارم؟
...خدایا! الطاف خفیه‌ات و مهربانی‌های پنهانی‌ات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشکار توست.
...خدایا ! من را آزرمناک خویش قرار ده آن‌سان که انگار می‌بینمت.
من را آنگونه حیامند کن که گویی حضور عزیزت را احساس می‌کنم.
خدایا!
من را با تقوای خودت سعادتمند گردان
و با مرکب نافرمانی‌ات به وادی شقاوت و بدبختی‌ام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه

 تلاوت سوره اسراء در شب های جمعه

  امام صادق علیه السلام میفرمایند:

        "هرکس سوره بنی اسرائیل را در هرشب جمعه قرائت نماید

        نمیرد تا آنکه قائم (عج) را درک نماید و از یاوران آن حضرت باشد

خدایا! در این وانفسای آخرالزمان که عموم خلایق بنده نان یا برده

 شیطان گشته اند جرعه ای از آزادگی نصیب مافرما.

 خدایا! ما را شناسای خودت و و شاکر نعمت هایت قرار ده! ریشه

 طلبکاری را در وجودمان بخشکان.

 خدایا! ما را ببخش که غرقه دریای گناهیم و چه گناهی بزرگتر از این

 که خود را بی گناه می شمریم.

 

 آقای من!تمام دلم را در چشمانم خلاصه کرده ام

و امتداد نگاهم فردایی است که مهربانی را تنها در تبسم تو باور میکند

 فردایی به روشنای عاطفه ات.

.....و دست هایمان تا قله ای بر پیشانی آسمان بالا رفت

 ودعای فرج خواندیم

امان بی تو....بی تو!

مولای من!خود نیز آمدنت را دستی به دعا بردار!

باشد که این دیدگان شرمسار دیدارت را دریابد.

چشمم که به گنبد فیروزه ای افتاد یاد گذشته افتادم یاد ایامی که هر چند هم دیر نیست
یاد زمانی که تو بودی و تو...
چقدر از تو دور شدم
چقدر دلم برایت تنگ شده



چقدر دلم هوای با تو بودن را دارد
آه ،آه از دل بر می آورم
قدم بر میدارم به سمت گنبد فیروزه ای ات
تمام وجودم تو را میخواند
آقا منم
منم همان گمگشته 
منم همان پریشانی که از تو دور مانده
آقا سلام
سلام بر تو ای تنها ترین
آقا دلم گرفته است
برای خودم برای خودم که از تو دور مانده ام
آقا آمده ام که مرا دریابی
مثل همیشه
کاش همه چیز مثل قبل شود
کاش به دنیا که بر می گردم دوباره اسیر نشوم
آقا نگذار که برگردم
نگذار...

اي كه هزار، هزار شمع در انتظار يك نگاه تو سوختند . شوري است عشق تو و دلنشين غمي است به انتظار قدم‌‌هايت زيستن، بدان كه مصراع زندگيم با قافيه تو پايان خواهد يافت. بيا كه اگر تو بيايي تمامي شب‌هاي يلداي غم سپيده صبح را مهمان هميشگي دلم خواهد كرد... نمي‌دانم آيا دل كوچكم تا ظهور تو در تكاپو است يا تا غروب آرزوهايش چيزي نمانده.... اما ... غمگين‌ام و مي‌ترسم كه دلم از جنب و جوش بيافتد و تو نيايي.... افسوس، من و كلمات مجنونم شايد روز آمدنت را نبينيم من به همه كساني كه آن روز تو را مي‌بينند و در دو سوي خيابان‌ها قلبهاي سبزشان را به تو هديه مي‌دهند، حسوديم مي‌شود  

بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن

بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکنبگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است انشاءالله .حجت الاسلام دانشمند : 

اگر من از مظلومیت رهبر بگویم شاید دلتان خون بشود ، خیلی مظلومند ایشان .

این موضوع را من با یک واسطه می گویم . 

با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا (ع) روبروی ضریح،دو به دو با هم بودیم 

گفتم از آقا چه خبر ؟

میگفت ما روزهای دوشنبه، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم 

به خانواده شهدا سرکشی میکنیم . آقا می فرمودند به خانواده 

شهدا نگویید که ما می آییم که به زحمت نیافتند .

یک ربع قبل آقا در ماشین هستند ما درب میزنیم و میگوییم آقا می خواهند

 تشریف بیاورند منزل و یک سلام و علیکی با مادر و پدر شهید نمایند .

یکبار رفتیم درب خانه دو شهید، من خودم رفتم 

دیدم درب باز است و آب و جارو کرده اند. 

  درب زدم ، 

  مادر شهید آمدند دم درب و گفتند: آقا کــــــــــو ؟

  گفتم: کدام آقا ؟

گفت : مقام معظم رهبری کجاست ؟

گفتم : شما از کجا می دانید ؟

شروع کرد به گریه کردن،

 گفت دیشب خواب بچه هام را دیدم، بچه ها آمدند گفتند 

خوش بحالت، فردا سید علی می خواهد بیاید خانه تان .

 اینجا که رسید، مقام معظم رهبری هم رسیدند به درب خانه .

بعد مادر شهید گفت من خواب دیدم که امام هم تشریف آوردند و گفتند 

فردا سید علی آقا می خواهند بیایند، ما هم تبریک می گوییم . 

و یک مطلبی هم امام فرمودند و پیغام دادند که من به شما بگویم .

  مقام معظم رهبری فرمودند چه پیغامی !؟

  مادر شهید گفتند : امام فرمودند سلام ما را به سید علی آقا برسانید و به ایشان

 بگویید اینقدر از خدا طلب مرگ نکن ! فرج نزدیک است انشاءالله .

  آقا خیلی گریه کرد . . . نقل از وبلاگ کلبه بهترین انتظار

مهدي جان
آن دم که تو را ميخواهمت ، ذره ذره وجودم ملتمسانه تو را مي طلبد

آن هنگام که بوي عطر ياس مي پيچد در غروب جمعه هايم مي خواهمت و آن هنگام که از تمام دنيا دلم مي گيرد دوست دارم فرياد کنم و نداي اين المهدي را به گوش تمام عالم برسانم


مهدي جان فقط به اميد ديدن توست که اين رنج بار زندگي را ميتوان تحمل کرد و فقط به اميد در رکاب تو بودن است که ايلياي من پا به اين عرصه خاکي گذاشته است . ميخواهم و ميدانم که او ميتواند يار تو باشد. آقا جان اگر به غلامي قبولش نمايي، اگر .... يعني ميشود ؟


کاش لباس رزم را ميشد آسان خريد . کاش چلچله ها که غروب به خانه شان باز مي گردند سلام ما را به تو برسانند و بگويند که ما در تدارک آمدنت خيابانها را آب و جارو کرده ايم و گلباران قدومت را به انتظار نشسته ايم.


آقا جان کاش مدينه باشم وقتي مي آيي، کاش مدينه باشم وقتي تربت ياس کبود را به همه نشان ميدهي. کاش باشم آن دم که بايد باشم آخر مگر براي تشييع جنازه مادرت نوکر نميخواهي ؟ کاش باشم آن دم که بايد باشم، کاش ..... کاش


چه خوش است در هوايت به دمي نفس کشيدن


چه خوش است بينهايت شدن و ز دل پريدن


گل باغ آسماني، دل من هواي تو کرد


دم آخرم بيا تو چو دلم نواي تو کرد

آماده سازى امر ظهور حضرت مهدى علیه السلام در یك شب

آماده سازى امر ظهور حضرت مهدى علیه السلام در یك شب

امام زمان (عج)

عبدالعظیم حسنى كه نسب او با چهار واسطه به امام مجتبى علیه السلام منتهى مى شود، مى گوید: به محضر امام جواد علیه السلام شرفیاب شدم ، و در نظر داشتم تا درباره ى حضرت (قائم ) بپرسم ، كه آیا او همان مهدى موعود است و یا شخص دیگرى مى باشد؟

اما پیش از آن كه لب به سخن بگشایم و چیزى بپرسم ، امام فرمود: «قائم ما مهدى موعود است ، و او همان كسى است كه بر ما واجب است در زمان غیبت ، منتظر ظهور او باشیم و هنگام ظهور از دستورات و فرمانهاى وى پیروى نماییم ، و او سومین نسل از فرزندان من خواهد بود.

سوگند به خدایى كه محمد صلى الله علیه و آله و سلم را به پیامبرى برانگیخت ، و ما خاندان رسالت را به امامت برگزید، چنان چه فقط یك روز از عمر دنیا باقى مانده باشد، خداوند آن را به قدرى طولانى خواهد كرد، كه زمان ظهور حضرت مهدى علیه السلام فرا رسد. و سایه ى عدالت و انصاف وى گستره ى زمین را فرا گیرد، و خداوند همه ى امور او را در یك شب مهیا و آماده مى نماید، همانگونه كه امر موسى كلیم الله را در یك لحظه به انجام رسانید، بدان صورت كه موسى جهت تهیه ى آتش و نور از همسرش فاصله گرفت و موقعى كه بازگشت ، از پیامبران مرسل بود، سپس امام جواد علیه السلام فرمود:«برترین كارها و اعمال شیعه ى ما در زمان غیبت حضرت مهدى ، انتظار ظهور و فرج وى مى باشد».

اللهم عجل لولیک الفرج

کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم /

 گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم/

مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را /

 تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم/ . . .

اللهم عجل لولیک الفرج

 

                                           «بسم الله الرحمن الرحيم»

امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از گناه نفرت دارد و ما باید به گونه‌ای باشیم که اگر هم زمینه گناه پیش آمد، به احترام آن حضرت گناه نکنیم.

برخی که خودشان را به دیدن بعضی از عکس‌ها، فیلم‌ها، سی‌دی‌ها و... عادت می‌دهند، با دست خود از دیدن جمال آن امام محروم می‌شوند. جوانی که به مجلس امام حسین(علیه السلام) می‌آید و با اشک چشم، این پلیدی‌ها را می‌شوید، نباید دیگر بار به گناه رو کند.

از علمای اصفهان، مرحوم آیت‌الله صافی(ره) بودند که حال معنوی و خوشی داشتند. در اواخر عمر و قبل از اینکه به رحمت خدا بروند، دیداری هم با آقا داشتند. 

«روزگاری در حال ساخت خانه بودم، از او پرسیدم: 

خانه من چگونه باشد خوب است؟ 
فرمودند:
خانه را به گونه‌ای بساز که اگر امام زمان(عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) آمدند از اینجا رد شوند و خسته بودند، نگویند در این خانه جای من نیست؛ بگویند در می‌زنیم، یک ساعت استراحت می‌کنیم و می‌رویم. در خانه‌ات را به روی آقا مبند!»

چرا با دل خود کاری می‌کنیم که دیگر جای آن حضرت نباشد؟ چرا با چشمان خود کاری می‌کنیم که او را نبیند؟ مگر نه اینکه هر چه هست به دست خودمان است؟ 




بعضی از تشرف‌ها ممکن است به محضر امام عصر(عج) نباشد؛ بلکه تشرف به نزد فرستادۀ او باشد. برخی از دیدارها هم مکاشفه است. اگر اصول تشرف‌ها را بدانیم،‌ همین که می‌شنویم، در می‌یابیم که چه نوع تشرفی بوده است.




یا أبالحسن، قد کنّا نتوقّعک لیلاً و نهاراً؛ ای ابا الحسن ما شب و روز منتظر دیدارت بودیم.
 
اللهم عجل لوليک الفرج

دیدن یار


شقایق های ما مجنون عشقند     همه دیوانه و دلخون عشقند

خراسانی ترین سید مخور غم          بسیجیان حواریون عشقند

انشالله دیدن آقا نصیب همه دوست دارانش بشه

سلامتی امام زمان و نائب برحقش صلواتی ختم کن

به امید فرج مولا

     شنیدم یار نداری                               مونس و غمخوار نداری

بیا بیا،بیا خودم یارت میشم               یک شب اگه مهمونم باشی تا صبح پرستارت میشم

 

                                  همه جا هستی و مارا خبری نیست

ای که از یار نشان میطلبی یار کجاست

                                                                       همه یارند ولی یار وفادار کجاست

بند بند من دلخسته جدا شد ز جدایی

                                                                  شمع جمع دل ما شو که به دور تو بگردیم

روسیاهم که مرا عاشق تو می دانند

                                                                         غربتت بس که مرا یاور تو می دانند

                                  آقا: دل به تنگ آمد از این زندان غم

میزنندم از بلندیها صدا                                                    من گرفتارم در این تنگی چرا

دستم نمیرسد که دل از سینه یر کنم         باری علاج شوق گریبان دریدن است

 شامم سیه تر ز گیسوی سر کشت        خورشید من بر آی که وقت دمیدن است

 

ای که نام دلگشایت را شعارم کرده ای                      شکر لله که عطای بیشمارم کرده ای

هر کسی را در جهان یارو دیاری بوده و هست       من به تو نازم که عاشق بر نگارم کرده ای

بر شکار آهوی عرفان به صحرا آمدم                           لیک با غمزه ات مولا شکارم کرده ای

عاشق بیچاره داری ای امام منتظر                             گر چه لایق نیستم امیدوارم کرده ای

عشقبازی میکنم با نام تو ای شهریار                             بهر دیدار جمالت انتظارم کرده ای

ا ابا صالح المهدی...آقا...آقا...آقا...

آقا قربونتون برم...مهدیجان میدونم اینروزها ازهمه روزها غریبترین...گریه...

آقا میدونم الان تو قبرستان بقیع سر قبر مخفی مادر مظلومتون بی بی زهرا هستین...

آقا قربون اشکاتون برم...آقا ما همه شیعیان میدونیم که الان در دلتون چی میگذره...

بخدا آقا ماهم راضی هستیم که شما بیاینو جواب قاتلای مادرتونو بدین...بیاینو بر مزار مادرتون حرم بسازین...آقا تورو خدا شفاعت مارو هم پیش بی بی زهرا بکنین...آقا.آقا.آقا.آقا...

کاش مهدی به جهان چهره هویدا میکردی               گره از مشگل پیچیده ما وا میکردی

کاش می آمدی و با آمدنت یا بن الحسن                قبر مخفی شده فاطمه پیدا میکردی

مناجات یکی از منتظران آقا صاحب الزمان


من آن خاکی نشین عرش خواهم


که آخرد ر جهان در قعر چاهم


من آن خلوت نشین سرد و خاموش


بیا آقا بده با الفت تو آب و تابم


من آن سرگشته عابر در بیابان


هدایت کن مرا ای نور ماهم


من آن جنگل که آتش در من اویخت


از آن آتش کنون در سوز و آهم


به حکمی که تو بر من میدهی رازی بباشم


توئی عاقل به کار و معشیت آقا و شاهم


شنیدم در نجف جدت ببرده بر یتیمان رزق و روزی


شدم بی توشه ای که اول و آغاز راهم

جمعه یعنی یک هوای غصه دارجمعه یعنی لحظه لحظه انتظار


جمعه یعنی رنگ بی رنگی سهی


جمعه یعنی حس بی وزنی تهی

جمعه یعنی یک سما فریاد و آه


جمعه شد آقا کجایی ؟ بین راه!


جمعه وصل و رسیدن کی شود؟


میشود من باشم و وقتش شود؟


عاقبت یک جمعه خواهی نخواهی می رسد


بارالها میشود این هفته هجرانش به پایانی رسد؟

ترسم بمیرم از غم هجران تو یابن الحسن (عج)

در آرزوی دیدن دوران تو یابن الحسن (عج)

روزی اگر چشمان من افتد بروی ماه تو

این نیمه جان را می کنم قربان تو یابن الحسن (عج)

امشب نشسته بردلم غمهای عالم

امشب نشسته بردلم غمهای عالم

بی تو گذشت امروز هم آقای عالم!


امروزهم ازتو خبر حتی نیامد


شب آمد ومن ماندم وغمهای عالم!


تلخ است برما بی تو لذت های دنیا


زشت است بی تو زندگی زیبای عالم


تنهائی ما با تو تنها میشود پر


تنهای من!تنها ترین تنهای عالم


دیروزچشمی ازجهان خاموش میشد


درحسرت روشن ترین فردای عالم...

 

                چه انتظار عجیبی!

تو بین منتظران هم . عزیز من چه غریبی!

عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت

چه بی خیال نشستیم نه کوششی ، نه وفایی

فقط نشسته و گفتیم: خداکند که بیایی.......

سلام بر آنان که در فراق یار در کوچه پس کوچه های تنهایی سر به دیوار انتظار نهاده اند و چشم به راه نیم نگاه مهدی فاطمه اند... ای گل نرگس... چه میشد که ما را در جمع پروانه هایت پذیرا می شدی؟چه میشد که تشعشع گرمی نگاهت به سویمان روانه می شد؟ نظری فرما بر کوچه تاریکمان. که همه پروانه شمع توایم. همه پروانه ها در این کوچه تاریک به امید حس کردن گرمای وجودت گرد هم امده اند. مولا جان نظری فرما...
این صفحات برگ برگ روزهای انتظاریست که به امید آمدنش از پس هم ورق می زنیم... 
العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان یا مهدی ادرکنی...

هنـــــــوزم انتـــــظار و انتـــــظار اسـت
هنـــوزم دل به سـینه بیـقـــــرار است
هنـــــــوزم خـــواب میبینم به شبــــها
همان مردی که بر اسبی سوار است
همـــان مــردی که آیـــد جمعـه روزی
و این پایــــان خــــوب انتــــــظار است


«بسم الله الرحمن الرحيم»
روزى رسول خدا (صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) به دخترش فرمود:

در روز جمعه ساعتى وجود دارد كه هر كس در آن ساعت چيزى را از خداوند بخواهد، عطايش مى‏نمايد.

حضرت فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) از پدرش دربارۀ اين ساعت پرسيد و پيامبر(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) فرمود: آن هنگامى است كه نصف خورشيد غروب كرده و نيمۀ ديگر آن نمايان است.

هنگامى كه فاطمه(عليها السّلام) اين سخن را شنيد به يكى از خدمتكاران خود فرمود كه به هنگام غروب خورشيد در روز جمعه مراقبت نمايد، و هر گاه مشاهده كرد كه نيمى از خورشيد غروب كرده وى را مطّلع نمايد، و چون از اين موضوع اطّلاع پيدا مى‏كرد به دعا و راز و نياز با خداوند مى‏پرداخت‏.

منبع: زندگانى حضرت زهرا عليها السلام، ص: 935

 

در ساعت آخر روز جمعه، چه دعایی بهتر و بالاتر از تعجیل در ظهور یوسف فاطمه؟

اگر خورشید از چشمان ما پنهان است، 

تقصیر ابرها نیست...

چشمان ما باران نخورده است...!

التماس دعا

اللهم عجل لوليک الفرج

«بسم الله الرحمن الرحيم»
امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از گناه نفرت دارد و ما باید به گونه‌ای باشیم که اگر هم زمینه گناه پیش آمد، به احترام آن حضرت گناه نکنیم.

برخی که خودشان را به دیدن بعضی از عکس‌ها، فیلم‌ها، سی‌دی‌ها و... عادت می‌دهند، با دست خود از دیدن جمال آن امام محروم می‌شوند. جوانی که به مجلس امام حسین(علیه السلام) می‌آید و با اشک چشم، این پلیدی‌ها را می‌شوید، نباید دیگر بار به گناه رو کند.

از علمای اصفهان، مرحوم آیت‌الله صافی(ره) بودند که حال معنوی و خوشی داشتند. در اواخر عمر و قبل از اینکه به رحمت خدا بروند، دیداری هم با آقا داشتند. 

«روزگاری در حال ساخت خانه بودم، از او پرسیدم: 

خانه من چگونه باشد خوب است؟ 
فرمودند:
خانه را به گونه‌ای بساز که اگر امام زمان(عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) آمدند از اینجا رد شوند و خسته بودند، نگویند در این خانه جای من نیست؛ بگویند در می‌زنیم، یک ساعت استراحت می‌کنیم و می‌رویم. در خانه‌ات را به روی آقا مبند!»

چرا با دل خود کاری می‌کنیم که دیگر جای آن حضرت نباشد؟ چرا با چشمان خود کاری می‌کنیم که او را نبیند؟ مگر نه اینکه هر چه هست به دست خودمان است؟ 



«علی بن مهزیار» انسان شگفت‌آوری است. بیست سفر به حج رفته بود تا آن حضرت را ببیند؛ به حج رفتن در قدیم به آسانی حالا نبود. اکنون هم بیست سفر به مکه رفتن برای دیدن آن حضرت آسان نیست. برخی از ما حتی همت نمی‌کنیم تا به جمکران برویم. اگر به شما بگویم،‌ دیروز به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم، فوری خواهید پرسید: ایشان به شما چه گفتند؟

بعضی از تشرف‌ها ممکن است به محضر امام عصر(عج) نباشد؛ بلکه تشرف به نزد فرستادۀ او باشد. برخی از دیدارها هم مکاشفه است. اگر اصول تشرف‌ها را بدانیم،‌ همین که می‌شنویم، در می‌یابیم که چه نوع تشرفی بوده است.

علی بن مهزیار، نخست سفیر امام را می‌بیند؛ جوانی زیبا؛ به علی بن مهزیار می‌گوید: 
دنبال کسی می‌گردی؟
می‌گوید: 
به دنبال امام محجوب هستم؛ امامی که پشت پرده است.

امام محجوب نیست. ماییم که محجوبیم. 

برخی از اهل سنت معتقدند که شیعه می‌گوید امام عصر(عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) داخل چاه رفته‌اند و غایب هستند! ولی ما این گفته را قبول نداریم. حضرت به کدام چاه رفته‌اند؟ در واقع ما در چاه هستیم و امیدواریم او ما را از چاه نفس به در آورد. اشعاری مثل اینکه: «یوسف زهرا از چاه درآ» و... اشتباه است؛ چنان که آمده است: 

(ای خدا) تو از مخلوقاتت، محجوب (در پرده) نمی‌شوی بلکه این اعمال آن‌هاست که باعث محبوب شدنشان از تو می‌شود.

حجاب، گناهان ماست. اگر بخواهیم به دیدار حضرت برسیم، باید گناه را از زندگی دور کنیم.

علی بن مهزیار می‌گوید که وقتی خدمت امام عصر(عج) رسیدم، سلام کردم و نخستین سخن آن حضرت به من این بود: 

یا أبالحسن، قد کنّا نتوقّعک لیلاً و نهاراً؛ ای ابا الحسن ما شب و روز منتظر دیدارت بودیم.

شگفتا! علی بن مهزیار پس از بیست سفر حج به عشق زیارت مولایش، هم‌اکنون خود را بدهکار او می‌بیند. او در پاسخ می‌گوید: 
آقا! من نمی‌دانستم شما کجایید. 
و آن حضرت می‌فرمایند: 
واقعاً نمی‌دانستی ما کجاییم؟ جای ما برای شما معلوم نیست؟

همه ما می‌دانیم آن حضرت در کجاست؛ امّا باز به جای دیگر می‌رویم. آن حضرت را بارها در حرم حضرت معصومه(علیها‌السلام) و مسجد جمکران دیده‌اند. آن حضرت در مسجد امام حسن(علیه‌السلام) قم، عده‌ای از خوبان را دعوت کردند و با آن‌ها نماز ظهر خواندند. آن حضرت در حرم امام هشتم(علیه‌السلام) رفت و آمد دارند. پر واضح است که جای امام عصر(عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) پشت صندلی اینترنت که فیلم‌ها و عکس‌های زشت در آن پیداست، نیست. ما خود می‌دانیم که وقتی تندخو می‌شویم و بدخلقی می‌کنیم، حتماً دیدارمان با امام عصر(عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به تأخیر می‌افتد. 

آن حضرت در نماز ظهر به عده‌ای از بازاریان قم فرمودند:

عده‌ای از بازاری‌ها به دنبال این هستند که نقاط ضعف شیعه ما را پیدا کنند و آن‌ها را در معاملات فریب دهند و حقشان را بخورند. 

چرا بعضی در بازار منتظرند یک انسان ناشی پیدا شود و او را فریب دهند؟ شاید امام مهدی(علیه‌السلام) این شخص را دوست داشته باشد.

شخصی می‌گفت: «من تصمیم گرفتم هر جمعه دعای ندبه بخوانم همان هفته اول در خواب دیدم منادی ندا می‌دهد که من با تو ارتباط قلبی برقرار کردم». اگر گناه نکنیم، ارتباط برقرار می‌شود. گناه، هرچند به ظاهر خوشی و شیرینی به همراه دارد، بسیار تلخ است؛ چون انسان را از کسی که دست او را می‌گیرد و به خدا می‌رساند، جدا می‌کند. فرموده‌اند که «ملائکه به خانه‌ای که بت یا سگ باشد، نمی‌آیند».

پس باید مطمئن باشیم که امام عصر(عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) هم نمی‌آیند.

منبع: سایت تبیان

التماس دعا

اللهم عجل لوليک الفرج

آقا سلام

آقا سلام گرچه بلند است جایتان ...♥... می خواهم از زمین بنویسم برایتان
یک نامه حاوی همه حرفهای راست ...♥... یک نامه از کسی که کمی عاشق شماست

یک نامه از بلندی انسان که پست شد ...♥... یک نامه از کسی که دچار شکست شد

این نامه مدح نیست فقط شرح ماتم است ...♥...یک ذره از هزار نوشتم اگر کم است

بعد از شما غبار به آیینه ها نشست ...♥... شیطان دوباره آمد و جای خدا نشست

پرپر شدند در دل طوفانی از بدی ...♥...گلهای رو سپید همیشه محمدی

آمد به شهر فاجعه، اسلام راحتی ...♥... انسان منهدم شده، قرآن زینتی

بیمارهای عشق خدا« بهتر»ی شدند ...♥...جلباب هایمان کم کم روسری شدند

خورشید مرد و شام تباهی دراز شد ...♥...بر روی دشمنان در این قلعه باز شد

در کسوت قدیمی آزادی زنان ...♥...دنیای ما اگرچه گرفتار آمدست

اما هنوز تشنه نام محمد است ...♥... در انتهای نامه خیسم سلام بر

نام بزرگوار و نجیب پیامبر

 اي كه هزار، هزار شمع در انتظار يك نگاه تو سوختند . شوري است عشق تو و دلنشين غمي است به انتظار

قدم‌‌هايت زيستن، بدان كه مصراع زندگيم با قافيه تو پايان خواهد يافت. بيا كه اگر تو بيايي تمامي شب‌هاي يل

داي غم سپيده صبح را مهمان هميشگي دلم خواهد كرد... نمي‌دانم آيا دل كوچكم تا ظهور تو در تكاپو است يا تا

غروب آرزوهايش چيزي نمانده.... اما ... غمگين‌ام و مي‌ترسم كه دلم از جنب و جوش بيافتد و تو نيايي.... افسوس،

من و كلمات مجنونم شايد روز آمدنت را نبينيم من به همه كساني كه آن روز تو را مي‌بينند و در دو سوي

خيابان‌ها قلبهاي سبزشان را به تو هديه مي‌دهند، حسوديم مي‌شود 

 

دلتنگی

چقدر ناز غزل را کشيده ام که سرايد
تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

به کوچه هاي عبورت چقدر اب بپاشيم

يواشکي من و اين چشم هاي مانده به راهت

هنوز مي رسد از لا به لاي اين همه تقويم

صداي ندبه و زاري ز جمعه هاي پگاهت

چه قصه ها که شنيدم ز کودکي ز ظهورت

نيامدي و شدم خود چه قصه گوي پر اهت

چقدر هلهله دارد طنين سبز طلوعت

چقدر همهمه دارد گداي اين همه جاهت

چگونه جان بسپارم به پاي سرخ ظهورت

به وقت گفتن اين شعر و يا رکاب سپاهت

 شکسته بال عروجم ز تيرهاي معاصي

خدا کند که نيفتم ز ديدگان سياهت

تمام شهر و محل را سپرده ام که بگويند

 

به هر کجا که تو هستي خدا به پشت و پناهت

 دعاترين دعاها همين دعاي نگار است

امان بده که بميرم به پاي بقيت الاهت

تو خودت را اصلاح کن من خودم به ملاقاتت مي‌آيم

صدای شیعه: عنايت حضرت در پيِ ايجاد سنخيّت --------------------------------------- 
چنان که مي‌دانيم خداوند متعال، فيّاض علي الإطلاق است، اگر مقتضي افاضه، موجود باشد، او در عطا و فيض بخشيدن بخل روا نمي‌دارد. 
حضرت وليّ‌عصر(ع) نيز مظهر صفات علياي خداوند هستند، بنابراين خداوند فيّاض بالذّات است و ايشان فيّاض بالعرض. از اين رو، اگر کسي مقدّمات تشرّف را به گونه صحيح فراهم سازد، آن حضرت افاضه مي‌کنند و او را به اين مرتبه نايل مي‌سازند؛ چه منع فيض از کسي که لايق آن است، قبيح است و قبيح بر خداوند متعال و خليفه او روا نيست. 
ازين روست که بزرگان بر اين مطلب اتّفاق دارند که اگر شرايط تشرّف حاصل شود، خود حضرت عنايت مي‌کنند و فرد لايق را به محضر خود مي‌پذيرند. 
مفاد آنچه گذشت گويا بر زبان خود آن حضرت نيز جاري شده است. به اين حکايت توجّه فرماييد: 
در "نجف اشرف "، رسم بر آن بود که اگر کسي از دوران تحصيل رسمي فارغ مي‌شد و مي‌خواست به وطن خود مراجعت کند، يک‌سالي به درس اخلاق مي‌نشست و در صفاي باطن مي‌کوشيد؛ چه، پيش از اين، علما بر اين نکته اتّفاق داشتند که اگر کسي بدون آنکه صفاي نفس را به دست آورد در تحصيل اصطلاحات علمي بکوشد، نه تنها نمي‌تواند براي جامعه خود مفيد باشد، که چه بسا زيان‌هايي نيز به آن وارد سازد. ازين رو گذشته از تذهيب نفس در طول دوران تحصيل، همواره فارغ‌التّحصيلان را بر آن مي‌داشتند که پيش از ورود به عرصه اجتماع و به دست گرفتن مناصب اجتماعي، دوره‌اي از علم اخلاق را بياموزند و زير نظر استاد فن، مراتب کمال را طي نمايند. 
سال‌ها پيش از اين، يکي از فضلاي نجف اشرف چون مي‌خواست به شهر خود مراجعت کند و به خدمات علمي، اجتماعي بپردازد، با خود انديشيد که به جاي آنکه يک سال به درس اخلاق بنشيند، به محضر حضرت وليّ‌عصر(ع) بار يابد و از ايشان تقاضا کند که او را با نظر مهدويِ خويش، از چاه نفس خارج و به مراتب معرفت واصل نمايند. آن فاضل، گذشته از علوم رسميِ حوزوي، از دانش رمل و جفر نيز آگاه بود. از اين رو به محاسبه پرداخت و براساس قواعد علم جفر، دريافت که آن حضرت هم‌اکنون در "حرم سيّدالشّهدا(ع) " در کنار در معروف به "درب حضرت علي‌اکبر(ع) " نشسته‌اند. از اين رو با عجله لباس بر تن کرد و به حرم مشرّف شد. امّا در کنار در مردي قفل‌ساز را ديد که نشسته است و با مردي ديگر صحبت مي‌کند؛ آن مرد فاضل با تعجّب به اين صحنه نگريست و با خود انديشيد که: مگر ممکن است حضرت وليّ‌عصر(ع) در کنار مردي قفل‌ساز بنشينند و با او صحبت کنند؟، از اين رو در صحّت محاسبات خود ترديد کرد و ناکام به خانه بازگشت. 
فرداي آن روز، باز براساس قواعد جفر دريافت که حضرت در کنار همان در نشسته‌اند. پس با عجله به همان مکان شتافت و با تعجّب، باز مرد قفل‌ساز را در کنار مردي ديگر مشاهده کرد؛ امّا انديشه ديروزين باز او را به بازگشت وا داشت و او نامراد به خانه مراجعت کرد. 
فرداي آن روز، براي سومين مرتبه دست به دانش جفر برد و نتيجه را همچون دو روز نخستين يافت؛ عجيب آنکه چون به صحن مطهّر مشرّف شد همان صحنه روزهاي گذشته را دريافت؛ مرد قفل‌ساز به همراه مردي ديگر نشسته و با هم صحبت مي‌کنند. 
فاضل ما در اين مرتبه يقين کرد که آن مرد دومين خود حضرت وليّ‌عصر(ع) هستند، از اين رو به سوي ايشان شتافت و چون به محضر ايشان رسيد آن حضرت برخاستند و فرمودند: "تو خودت را اصلاح کن من خودم به ملاقاتت مي‌آيم! " و پس از اداي اين جمله غايب شدند. 
مرد فاضل با تعجّب از آن قفل‌ساز پرسيد: اين آقا که با تو صحبت مي‌کردند، کيستند؟ و قفل‌ساز پاسخ داد: من ايشان را نمي‌شناسم، امّا مرد بسيار ملّايي است و چيزهايي که هيچ کس بلد نيست را بلد است! مثلاً مي‌گويد: جدّم اباعبدالله الحسين(ع) در اين نقطه از اسب بر زمين فرو افتادند؛ حضرت علي اکبر(ع) در اين نقطه به شهادت رسيدند، گويا اين آقا در آن زمان در واقعه کربلا حاضر بوده‌اند که اين ‌چنين دقايق و مشخّصات آن روز را بيان مي‌کنند. به هر حال مصاحبت با ايشان بسيار لذّت‌بخش است و من از نکات ايشان بسيار لذّت مي‌برم. 
فاضل ما از او پرسيد: چه مدّت است که با اين آقا دوستي پيدا کرده‌اي؟ 
پاسخ شنيد: دو ماهي است که اين آقا به سراغ من آمده و هر روز يکديگر را در اين مکان ملاقات مي‌کنيم. 
آن مرد دانشمند، پس از اين ماجرا به تهذيب نفس پرداخت و دريافت که نخست مي‌بايد مقدّمات تشرّف را حاصل کرد تا پس از آن، خود آن حضرت عنايت کنند و فرد را به حضور خويش بپذيرند. 

علاقه حضرت به شيعيان 
--------------------------- 
گفتيم که حضرت وليّ‌عصر(ع) فيّاض بالعرض هستند و اگر شرايط تشرّف در کسي فراهم شود، ايشان بخل نمي‌ورزند و فرد لايق را به حضور مي‌پذيرند. گذشته از اين، ايشان علاقه خاصّي به شيعيان خود دارند و از اين رو، خود در پيِ ملاقات اولياي خويشند؛ چه ديديم که وظيفه آن حضرت در دوران غيبت و نيز ظهور، رساندن موجودات به کمال لايق خود است؛ اگر موجودي آن چنان مراتب کمال را طي کند که گذر از مراتب بعدي منوط به تشرّف به محضر ايشان باشد، وظيفه آن حضرت اقتضا مي‌کند که او را به حضور بپذيرند و در وادي کمال راهنماي او باشند. 
علاقه آن حضرت به شيعيان که در مسير تکامل گام برمي‌دارند، به گونه‌اي است که خود طالب ملاقات اينانند؛ چه هيچ امري همچون تکامل انسان‌ها نمي‌تواند آن حضرت را شادمان سازد. 
از علاقه آن حضرت به ياران خاندان خود، حکايات فراواني در دست است. در اينجا، تنها به يک حکايت که خود، آن را از بزرگان نجف اشرف شنيده‌ام، اشاره مي‌کنم. 
سالياني پيش از اين، سيّدي در نجف اشرف بود که گاه و بيگاه براي عبادت به "مسجد سهله " مشرّف مي‌شد و شبي را در آنجا بيتوته مي‌کرد. آن سيّد، خود نقل کرده بود که شبي از شب‌هاي زمستان از اتاق خود در مسجد خارج شدم تا تجديد وضو کنم. در اين حال، گروهي را که از چندين خانواده تشکيل شده بود، سرگردان در صحن مسجد مشاهده کردم. اين گروه در آن فصل سرد به مسجد آمده، امّا هيچ اتاقي را خالي نيافته بودند تا در آن سکونت کنند. از اين رو، ناراحت و نگران در صحن مسجد منتظر بودند تا به اتاقي پناه برند. آن سيّد هم که وضع اينان را مشاهده مي‌کند و به ويژه از همراه داشتن شماري خانم و طفل خردسال به همراه اينان ناراحت مي‌شود، اتاق خود را در اختيار آنان مي‌نهد تا در آن به استراحت بپردازند و خود به اتاقي مخروبه ـ که بر فراز مقام حضرت صاحب‌الزّمان(ع) در کنار مسجد سهله قرار داشت ـ پناه مي‌برد. اين اتاق، سخت مخروبه بود و خاک تمامي کف آن را پوشانيده بود. سيّد با دست، خاک‌ها را به کناري مي‌زند و پتوي خود را کف اتاق پهن مي‌کند و عبا بر سر مي‌کشد و ساعتي مي‌خوابد، تا پس از آن برخيزد و به عبادت بپردازد، امّا ساعتي بعد در حالتي که فضاي مسجد سخت نوراني شده بود از خواب برمي‌خيزد. ديدن فضاي نوراني مسجد، او را هراسناک مي‌کند، مي‌پندارد که خورشيد طلوع کرده و نماز صبح او از دست رفته است. از اين رو با عجله در اتاق را مي‌گشايد تا ببيند که آيا هنوز زماني براي گذاردن فريضه صبح باقي است، يا وقت از دست رفته و نماز او قضا شده است. در اين حال صدايي روح‌پرور دل او را به همراه خود مي‌برد: 
"خدايا! رحم کن شيعيان مرا! دوستان و علاقه‌مندان مرا رحم کن و آنان را به من ببخش!. " 
سيّد در طلب صاحب صدايي که او را بي‌خود کرده بود، صحن مسجد را مي‌نگرد و کسي را افتاده بر روي خاک و در حالت تضرّع مي‌يابد، که مرتّب مي‌گويد: 
"خدايا! شيعيان مرا ببخش و محبّان و علاقه‌مندان مرا عفو کن! " 
سيّد در طلب زيارت صاحب صدا به داخل اتاق برمي‌گردد تا کفش به پا کند و به صحن مسجد برود، امّا چون باز از اتاق خارج مي‌شود، همه مسجد را در تاريکي مي‌يابد و چون ساعت خويش را مي‌نگرد، درمي‌يابد که تازه دو ساعتي از نيمه شب گذشته است؛ پس با افسوس به اتاق خويش برمي‌گردد و پي مي‌برد که آن شخص، وليّ‌عصر، حضرت حجّت(ع) بوده‌اند. 
اين حکايت همچون صدها واقعه ديگر، نشانگر علاقه خاصّ آن حضرت به محبّان و شيعيان خود است و بيانگر اينکه اگر لياقت ملاقات، هر چند در لحظاتي کوتاه حاصل شود، آن حضرت فرد لايق را از اين فيض محروم نمي‌سازند. 

برخورد با مدّعيان تشرّف و ارتباط 
------------------------------------ 
با اين همه امّا اگر کسي ادّعاي تشرّف به محضر آن حضرت کرد، وظيفه شرعي همه مسلمانان است که او را تکذيب کنند و از اين سخنان باز دارند. آنچه امروزه در جامعه ما شايع شده که هر از چندگاه، گروهي خيال‌پرداز و گروهي ديگر که مفاهيم مذهبي را وسيله اشتهار خود کرده‌اند، امروزه در کارند تا مردم را به جاي آنکه به سوي آن حضرت بخوانند، به بهانه تشرّف و حتّي ارتباط دائمي، قلوب مردم را به سوي خود جذب کنند. 
متأسّفانه شماري از کساني که بدون ارتباط با استاد، مداومت بر ذکرهاي خاصّي مي‌کنند و پس از مدّتي دچار توهّمات و خيالات عجيب مي‌شوند نيز، به چنين ادّعاهايي دست مي‌برند. 
اينان بدون آنکه تحت نظر استاد فن قرار گيرند و با ملاحظه استعداد و توان خود، به قرائت اذکار بپردازند، ذکري را انتخاب مي‌کنند و بر عددي خاص از آن مداومت مي‌نمايند و سرانجام همچون روان‌پريشان به حالاتي عجيب مبتلا مي‌شوند و در خيال خود ادّعاهايي عجيبي پيدا مي‌کنند. 
اينان، گاه مدّعي تشرّف به محضر آن حضرت يا رؤيت جبرائيل يا ورود به بهشت و سير در عوالم آخرت و... مي‌شوند و خطرناک‌تر آنکه در مراحل روانيِ سخت، اين ادّعاها را به ديگران نيز منتقل مي‌کنند و بدين ترتيب حتّي خود را از سوي آن حضرت مأمور به انجام بعضي از کارها نشان مي‌دهند. 
گذشته از اينان، هميشه گروهي تجارت‌پيشه هم در جوامع اسلامي حضور داشته‌اند که مفاهيم مذهبي و اعتقادات مردمان را وسيله کسب و تجارت خود قرار مي‌داده‌اند. اينان با سوءاستفاده از قلب‌هاي ساده بعضي از معتقدان به مباني تشيّع، خود را نايبان آن حضرت مي‌خوانده‌اند و به وضوح از اين‌گونه اعتقادات انسان‌ها بهره‌برداري مادّي مي‌کرده‌اند. از همين روست که در احاديث اهل بيت(ع)، به وضوح مردم را از پذيرش سخن اينان باز داشته‌اند و تمامي کساني را که مدّعي تشرّف به محضر آن حضرت هستند، دروغزن و عوام‌فريب خوانده‌اند. 

کساني که هميشه در محضر آن حضرتند 
--------------------------------------------- 
گذشته از همه اينها امّا، مي‌خواهيم به نکته‌اي ديگر اشاره کنيم؛ و آن اينکه بسياري از کساني که ادّعاي تشرّف به محضر آن حضرت را داشته‌اند و گاه‌گاه واقعاً از فيض آن حضرت نيز برخوردار شده‌اند، نه [خود] ايشان، بلکه يکي از ياران خاصّ ايشان را زيارت کرده‌اند؛ چه، همواره پنج گروه از اوليا در محضر آن وليّ مطلق به سر مي‌برند و در خدمت ايشان از جان و دل مي‌کوشند. اينان اوتاد، نجبا، نقبا، رجال‌الغيب و صلحا هستند که اگرچه از جنس ديگر مردمانند، امّا به مراتبي از تهذيب نفس و جلاي باطن نايل شده‌اند که مي‌توانند در محضر آن حضرت به سر برند. خلاصه آنکه غير از طبقه صلحا، گويا بقيه اين طبقات داراي تشرّف اختياري هستند و مي‌توانند در هر لحظه‌اي که طلب کنند، به محضر ايشان بار يابند. 
اگرچه شماره اينان به درستي بر ما معلوم نيست، امّا گويا جمعيّت حاضر در محضر آن حضرت، بيش از پانصد نفر هستند. اينان دائماً تحت فرمان آن حضرتند و حوائج شيعيان و محبّان ايشان را به فرمان آن حضرت روا مي‌دارند؛ از اين روست که شماري از کساني که ادّعاي تشرّف به محضر آن حضرت را دارند، هر چند واقعاً مورد نظر و فيض خاصّ آن حضرت واقع شده‌اند، امّا نه خود ايشان که يکي از ياران خاصّ ايشان را زيارت کرده‌اند؛ امّا با اصرار، مدّعي مي‌شوند که خود آن حضرت را ديده‌اند. بايد از اينان پرسيد: آيا پيش از اين ايشان را ديده‌اند که از چگونگي چهره ايشان آگاه باشند تا بتوانند آن حضرت را بازشناسند؟ 
ياران آن حضرت و به ويژه طبقه رجال الغيب، همواره به امر آن حضرت در ميان مردم رفت و آمد مي‌کنند و حوائج آنان را برطرف مي‌سازند. بدين ترتيب، اگر کسي با يکي از مردان الهي روبه‌رو شد که پس از انجام حوائج مادّي و معنوي او، از ديده نهان گشت، نبايد بپندارد که خود آن حضرت را ديده است؛ چه بسا يکي از ياران خاصّ آن حضرت را که سر در فرمان ايشان دارند، ديده است. 
يکي از دوستان ما که جلسات متعدّدي با هم داشتيم، مرحوم حاج مؤمن بود. او مردي صالح و از محبّان واقعي آن حضرت بود و در شمار دوستان نزديک شهيد آيت‌الله دستغيب شيرازي نيز قرار داشت؛ آن شهيد والامقام حکاياتي را از او در کتاب داستان‌هاي شگفت خود نقل کرده است. حاج مؤمن آن‌گونه که خود نقل مي‌کرد، مرتبه‌اي به فيض تشرّف در خيمه‌گاه حضرت وليّ‌عصر(ع) نايل شده و سه روزي را در آن محيط به سر برده بود. او خود نقل مي‌کرد که: هفت يا هشت صف پشت سر آن حضرت نماز مي‌خواندند و مرا در سويه راست صف سوم جماعت جاي دادند. در آن جماعت، هر کس جايي مشخّص داشت و در مکان خاصّ خود از فيض جماعت آن حضرت بهره‌مند مي‌شد. 

پي‌نوشت‌ها: 
* برگرفته از: آب حيات؛ مجموعه سخنراني‌هاي حضرت آيت‌الله ناصري، صص 352-359. 
1. بنگريد: وسائل الشّيعه، ج 16، ص 94، ح 21073؛ بحارالانوار، ج 68، ص 173؛ ارشاد القلوب، ج 1، ص 87.

ظهور گل نرگس صلوات

ظهور گل نرگس صلوات
 

دارد زمان آمدنت دير مي شود ...

دارد جوان سينه زنت پير مي شود ...

تقصير گريه هاي غريبانه شماست ...

دنيا غروب جمعه چه دلگير مي شود...

 

سلام

آیا تا به حال به واژه "اضطرار" فکر کرده اید؟

واژه "مضطر" چطور؟

اصلا به کی می گن  "مضطر"؟

فرهنگ معین رو که بررسی بکنیم  ذیل واژه مضطر با این معانی برخورد می کنیم:

آشفته ،پریشان ، بیچاره ، درمانده و گزند یافته

چند لحظه به معنی این کلمات توجه کنید؟

تا به حال تو زندگیتون چند بار این حالت براتون اتفاق افتاده؟ درماندگی ، پریشانی ، بیچارگی  و ...؟

نتایج اون چی بوده؟

فرض کنین که تو همین حالی که داریم این مطلب رو می خونین ، صدای تصادف وحشتناکی از بیرون میاد. بی شک ، سراسیمه می ریم بیرون. میبینیم که یه ماشین با یه دختر بچه تصادف کرده و حال بچه خیلی وخیم است. یه مقدار که نزدیک صحنه تصادف می شیم ،(خدای نکرده) متوجه می شیم که اون دختر بچه ، دختر یا خواهر یا یکی از نزدیکانمونِ. اون لحظه چیکار می کنیم ؟

خیلی آروم وای میسیتیم و نگاه می کنیم؟ به اطرافیان می گیم که الآن باید چی کار کرد؟ صبر می کنیم تا یه نفر بیاد تا از اون سؤال کنیم که چی کار کنیم؟ یا اینکه تلفنو رو بر می داریم و به آشنا ها زنگ می زنیم که من الآن چی کار کنم؟

نه هیچ کدوم از این کارا رو نمی کنیم .

بچه رو بغل می کنیم و می دوییم و فریاد می زنیم ، داد می زنیم "کمک ، کمکم کنین "

هر کسی که جلوی راهمون می بینیم ازش کمک می خوایم ، هر کی که باشه ، دوستمون یا دشمنمون، اصلا مهم نیست بهش میگیم کمک ، به همچین کسی میگن "مضطر" ، درمونده و پریشان.

هزار رو صد و هفتاد و خورده ای سال است که امام زمان  میگن "کمک ، کمک"

حالت ایشون مانند همون کسی است که  بچشو رو دستاش گرفته و میگه کمک

نه یک سال و دو سال و ..... صد سال و ....... هزار و صد و هفتاد و خورده ای سال

خیلی از ماها تصور درستی از گرفتاری ها و غصه های امام زمان (عج) نداریم. با خودمون می گیم که امام زمان (عج) گرفتاری ندارد تا برای رفع مشکلات او دعا کنیم . ایشان نیازی به مردم ندارند تا بی توجهی مردم به او مایه غربتش بشود. البته این تصورات ناقص و نادرست است.

امام زمان (عج) گرفتاری های فراوانی دارند که ایشون رو گاهی تا مرز اضطرار به پیش می برد. در بعضی از روایت ها داریم که یکی از دلایل غیبت امام زمان (عج) حفظ جان ایشان است. (کتاب غیبت نعمانی باب دهم) شدت غربت ایشون به قدری است که اگر ایشون قبل از پایان رسیدن غیبت خودشون رو معرفی کنند دشمنان حضرت رو مانند اجداد بزرگوارشون خواهند کشت.

اضطرار به معنای درمانده شدن و چاره نداشتن است و مضطر به کسی میگن که چاره ای برای او باقی نمونده باشه. یکی از القاب امام زمان (عج) نیز که در کلام خدا ذکر شده، لقب مضطره.

از بررسی مجموعه روایت های مربوط به امام شناسی برمیاد که امامان معصوم به عنوان حجت الهی در خیرخواهی به بنده های خدا و محبت به اونا از پدر و مادر به اونا مهربون ترند، از هدایت پیدا کردن اونا خوشحال و از به بیراهه کشیده شدنشون بی نهایت ناراحت میشند . از اونجا که در شرایط بسیار سخت دوران طولانی غیبت کبری امام زمان(ع) از وضع بنده های خدا هر لحظه باخبرند و مشاهده می کنند که چطوری دشمنای حق با به کارگیری تمام امکانات خودشون تلاش میکنن تا با مطرح کردن انواع شبهه ها و رایج کردن فساد و فحشا مردم رو از مسیر درست انسانیت خارج کنن و به انواع زشتی ها و پلیدی های اخلاقی و اعتقادی آلوده کنن و یا خود مردم در نتیجه پیروی از هواهای نفسانی و فریب خوردن از زرق و برق دنیا چطوری از معارف الهی دور شده و با دست خودشون زمینه های تباهی و هلاکتشون رو فراهم می سازن خیلی ناراحت میشند . از طرف دیگه وقتی به خاطر بعضی مصالح الهی تو چنین شرایطی آن حضرت در پشت پرده غیبت به سر می برند و از انجام کامل ماموریتشون که هدایت بنده های خداست محروم شدند دچار حالت اضطرار میشند . مگه کدوم اضطرار سخت تر از اینه که کسی حجت خدا باشه و مسئولیت جان مردم و حفظ و تبلیغ و ترویج احکام و ارزش های الهی را برعهده داشته باشه اما در شرایطی واقع بشه که ببینه حکام جور از یه طرف و منافقا و انسان های هواپرست از طرف دیگه مردمو میکشن و یا احکام حیات بخش الهی رو زیر پا میذارن و بنده های خدا را از مسیر سعادت واقعی منحرف میکنن و آنها را به بیراهه سوق میدن .

آره دوست من توی دوره غیبت کبری هر روز بیشتر از قبل قلب رئوف و مهربان امام زمان (عج) از مشاهده مشکلات و گرفتاری های بنده های خدا به درد میاد. در چندتا از روایات داریم که بالاخره روزی دریای صبر و بردباری ایشون از طغیان بیحد بنده های ناسپاس و ستم پیشه به تنگ میاد و گرفتاری های ایشون به حدی میرسه که در حال اضطرار به مسجد الاحرام میرند و پشت مقام ابراهیم به نماز می ایستند و بعد این آیه شریفه رو می خونند « امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء  و یجعلکم خلفا الارض » (سوره نمل آیه 62) یعنی: "غیر از خدا کیست که چون بی چاره ای او را بخواند پاسخ بدهد و گرفتاریش را برطرف سازد و شما را حاکمان زمین گرداند؟" و از پروردگار عالم میخواهند تا به خاطر پایان بخشیدن به ظلم ستمگران و آزاد کردن انسان های مظلوم در بند طاغوت ها به ایشون اذن ظهور داده بشه و در اون لحظه خداوند به اضطرار امام زمان (عج) رحم میکنه و با اذن ظهور ایشون بشریت از زیر یوغ بیداد و جهل و تباهی نجات پیدا میکنه و عدل و برابری، صلح و امنیت و آسودگی خاطر در سرتاسر زمین حاکم میشه.(بحار الانوار ج 51 ص 48 به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی ص497)

«محمد بن عثمان» نائب دوم حضرت نقل میکنه آخرین بار که خدمت ایشون شرفیاب شدم در کنار خانه خدا بود که حضرت دست به سوی پروردگار برافراشته بودند و دعا میکردند: «اللهم انجزلی ما وعدتنی » یعنی: "بار الها! آنچه به من وعده فرمودی، امضا بفرما." (مکیال المکارم، ح 2، صص 102-103)

اساسا تعبیر "فرج" که برای ایشون به کار میره به معنای رفع گرفتاریه ، تا گرفتاری نباشه فرج معنایی نداره. اینکه به ما گفته شده از خدا تسریع و تعجیل در فرج اامام زمان رو  بخواهیم حاکی از اینه که ایشون گرفتاره و برای رفع گرفتاریشون نیاز به کمک الهی است.

ایشون، از همه کمک خواستن

یه چیزی می شنویم که میگن از همه کمک خواسته ها

کی؟ چه شخصی؟ فکر کنید

امام زمان خیلی خیلی مقام و منصب بالایی دارند ، از لحاظ ریشه و اصل و نسب ، از لحاظ علم و دانش ، از لحاظ ویژگی های ظاهری، از لحاظ توانایی، ادب، اخلاق، جوانمردی. 

با وجود این همه ویژگی های منحصر به فرد که همه ماها به اونا آگاهیم، از همه کمک خواسته، جدا نکردند که این گروه آره، یا اون گروه نه، همه و همه، همه بشریت. ایشون می فرمایند: « واکثروالدعا بالتعجیل الفرج و ان ذلک فرجکم» یعنی: "زیاد دعا کنید برای فرج که همانا فرج شما در آن است." ( کمال الدین جلد 2 صفحه 485)

جالبیش اینه که می فرمایند "که همانا فرج شماست." این همه درخواست کمک به خاطر خود ماست ، ولی افسوس که  من سرگرم خودم و دور و ورم هستم و  صدای «هل من ناصر ینصرنی» پسر فاطمه رو نمی شنوم ، چون صداهای روزگار گوشم رو پر کرده و نمی خوام  صدای دیگه ای رو بشنوم تا حالا به این نکته فکرکردیم  وقتی فاطمیه میرسه اکثر ماها می گیم "اگه من مدینه بودم ، فلان کار رو می کردم." و یا وقتی حرف از امام حسین و کوفیا میشه میگیم : "اگه کربلا بودم فلان کار رو می کردم." ؟

ولی  متاسفانه اینو نمی گیم که آلان هم ما امام زمانی داریم که مثل امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن و حسین (ع) نیاز به کمک داره، الان اگر اوضاع دنیا این طوری است و ماها سر درگمیم ، چون که "راهمونو گم کردیم"، چون که نماینده خدا رو تنها گذاشتیم، افراد زمان پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و ائمه دیگر رو سرزنش می کنیم که از امام زمانشون حمایت نکردن، ولی آیا تا حالا به این موضوع فکر کردیم که ما هم می توانیم به امام زمانمون کمک کنیم و از ایشون حمایت کنیم؟ اصلا تا حالا فکر کردیم که امام زمان (عج) نیاز به کمک ما دارد یا نه؟

منبع :http://aftabmehrabani2.blogfa.com/

 اللهم عجل لولیک الفرج

شناخت کوتاه از حضرت مهدى(عج) 

شناخت کوتاه از حضرت مهدى(عج) 
نام: محمّد. 

پدر: امام حسن عسکرى(ع). 

مادر: نرجس. 

القاب: حجت، خاتم، صاحب الزّمان، قائم، منتظَر، و از همه مشهورتر مهدى. 

شکل: چون ستاره درخشان نورانى، و داراى خالى سیاه بر گونه راست. 

زاد روز: شب نیمه شعبان 255، هنگام طلوع فجر. 

زادگاه: شهر سامراء. 

غیبت صغرى: از سنّ پنج سالگى به مدّت 69 سال. 

نمایندگان: چهار نفر از شخصیّتهاى شیعه به نامهاى: 
 1 ــ ابو عمرو، عثمان بن سعید بن عمرو عمرى اسدى، وکیل و نماینده پیشین امام هادى و امام عسکرى علیهما السّلام. 


2 ــ فرزند او، ابو جعفر، محمد بن عثمان بن سعید، در گذشته304. 


3 ــ أبوالقاسم، حسین بن روح بن ابىبحر نوبختى، در گذشته326. 


4 ــ ابوالحسن على بن محمد سمرى، در گذشته329. 


محل اقامت نامبردگان بغداد، و کلیّه امور شیعیان و خواستهها و نامههاى آنان به وسیله این چهار نفر انجام و ردّ و بدل مىشد; و آرامگاه آنان نیز در بغداد مشهور است. 


غیبت کبرى: با در گذشت چهارمین نماینده و سفیر آن حضرت از سال 329 آغاز گردید; و تا به هنگام فرمان الهى مبنى بر اجازه ظهور و قیام آن بزرگوار، همچنان ادامه خواهد داشت. 


نمـایندگان و وظـیفه مردم در دوران غیبت کبرى: کسیکه فقیه خویشتن دار، مخالف هواى نفس، و فرمانبر امر خداوند باشد، او نماینده امام زمان است; و بر دیگران لازم است از او پیروى کنند; زیرا اینگونه افراد از طرف امام بر مردم حجّتاند، و امام از طرف خداوند بر آنان حجت باشد. 


هنگام ظهور: آنگاه که منادى حقّ از جانب آسمان ندا دهد: حقّ با آل محمّد است. نام مهدى بر سر زبانها افتد; مردم دلباخته او شوند; و از کسى جز او سخن نگویند. 

محل ظهور: مکّه معظّمه. 

محل بیعت (تعهّد مردم در پیروى از امام): مسجدالحرام، میان رکن و مقام. 

نشانى: فرشتهاى از بالاى سر او فریاد مىزند: این مهدى است، او را پیروى کنید. 

یادگار أنبیاء: انگشتر سلیمان در انگشت او، عصاى موسى در دستش، و بطور خلاصه آنچه خوبان همه دارند او تنها دارد. 

یاران: سیصد و سیزده نفر (به عدد اصحاب بدر)، افرادى باشند که هسته مرکزى زمامدارى او را تشکیل دهند; و در حقیقت کارگردانان اصلى قیام مهدى(ع)، و کارگزاران درجه اوّل انقلاب جهانى اسلام خواهند بود که از اطراف جهان به دور حضرتش گرد آیند. 

روش حکومتى: بر اساس قرآن و سیره پیامبر(ص) و امام امیرمؤمنان(ع). 

شعاع و دامنه حکومت: سراسر جهان را فرا گیرد; و زمین را از عدل و داد پر کند در حالى که از جور و ستم پر شده باشد. 

مرکز حکومت: مسجد کوفه، مرکز خلافت و حکومت جدّ بزرگوارش على(ع). 


چگونگى پیروزى بر دشمنان: همانند پیروزى جدّ عالى مقامش پیامبر اکـرم(ص) بر کافران و مشرکـان، خداوند او را با گـروههاى منظّم هزار نفرى از فرشتگان یا سه هزار نفرى که از آسمان فرود آمدند یا پنج هزار نفرى که داراى نشان مخصوص بودند مدد داد; و نیز در جبهههاى جنگ یاریش کند، آنچنان که مؤمنان را در حال شکست در بدر و دیگر جبهههاى فراوان و روز تاریخى حنین یارى و پیروز فرمود و در جنگ احزاب، رعب و وحشت در دل کفار و مشرکان فرو ریخت. 

مدت زمامدارى: روایات که اکثراً مربوط به اهل تسنّن استـ در این باره باختلاف سخن گفته، امّا به عقیده شیعه خدا آگاه است. 

وزیر و معاون: عیسى(ع) از آسمان فرود آید و به عنوان وزیر با حضرتش همکارى نماید. 

برکات حکومت و رهبرى او: درهاى خیر و برکت از آسمان به روى مردم گشوده شود; عمرها به درازا کشد; مردم همه در رفاه و بىنیازى بسر برند; شهرها همه بر اثر آبادانى و سرسبزى به هم پیوسته گردند، آنچنان که مسافران را به برداشتن توشه نیازى نخواهد بود; و اگر زنى یا زنانى تنها از مشرق به مغرب روند کسى را با آنها کارى نباشد.



اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً

وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلا