لحظه غفلت
 

چقدر طول کشید انتظار ، می ترسم

به وقت آمدنت زنده ام ؟ نمی دانم

به فکر پرده کشیدن ز رویت ای ماهم

که از زمان ظهورت حدودا آگاهم

 نه ، دور نیست زیاد این زمان ظهور

ببین صدای قدمت آید از ته آهم

عطش برای شرب نگاهت ببین به لب هایم

همین بس است بیا و نگو نمی آیم

برای انتظار تو آقا توانمان رفته

برای شیعه بد است آقا ، نگو که تنهایم

پس از هزار و چند قرن هنوز می نالم

که شیفته رخ ماه و خراب آن خالم

 ولی همین که خوب فکر می کنم شاید من

به شاخه های درخت شکفتنت کالم

مرا نبین که به گلشن و چمن خارم

امید آمدنت را به روی گل دارم

 به خاطر گلها بیا بهار گلزارم

که سیصد و سیزده گل در این چمن دارم


شعر از روح الله  منبع : www.lahoutian.blogfa.com

 
ما بندگان درگه خلاق سرمدیم
از دوستان حیدر و در دین احمدیم

                          ***
زیر لوای آل علی صف کشیده ایم
چشم انتظار مهدی آل محمدیم

 

باز محرم رسید، این من و گریه‎هایم 

 رفع عطش می‎کند، فرات اشک‎هایم

باز محرم رسید، دلم چه ماتم زده 

 کسی میان این دل، خیمه ماتم زده


 

 

دریا صدا زد ای لبت عطشان، من آبم       آبی بنوش ای آتشت کرده کبابم

عباس گفت ای آب حاشا کز تو نوشم     آید صدای ناله‎ی اصغر به گوشم

دریا صدا زد ساقی عطشان که دیده؟!    ای بحر را هم داده آب از اشک دیده

عباس گفت ای آب آتش شو به کامم      پیداست در تو عکس لب‎های امامم

دریا صدا زد تا کنی یاریّ عترت               از من دهانی تَر کن ای دریای غیرت

عباس گفت از تشنگان شرمنده هستم   آخر نگاه فاطمه باشد به دستم

دریا صدا زد تو همه هستِ حسینی        نیرو بگیر از من که خود دستِ حسینی

عباس گفتا اوست مولا، من غلامم         بی او بُوَد آب روان آتش به کامم

دریا صدا زد ای زده آتش به هستم         من چون تو بر داغ لب تو تشنه هستم

عباس گفتا تشنه‎تر از تو رباب است         در سینه‎اش آتش به جای شیر ناب است

دریا صدا زد گر نمی‎نوشی ز من آب         آب از چه همره می‎بری با این تب و تاب

عباس گفتا وعده دادم بر سکینه             تا آب آرم بهر گل‎های مدینه

دریا صدا زد ای همه ایثار و صبرت             زیبد که تا محشر بگردم دور قبرت

 

نه فقط بنده به ذات ازلي مي نازد

ناشر حكم ولايت به ولي مي نازد

گر بنازد به علي شيعه ندارد عجبي

عجب اينجاست خدا هم به علي مي نازد

سلام


دلم اون حال و هواها رو میخواد .حال و هواهایی که ما باعث کمرنگ شدنش شدیم تک تک ما!!

نمیخوام به کسی انتقاد کنم نه!!! دارم به این فکر میکنم که اگه نمیتونم بوی محرم رو بفهمم

مشکل منه و گرنه چرا زهرا گفت من بوشو میفهمم؟محرم که همون محرمه

این ما هستیم که عوض شدیم !!!این ما هستیم که فراموش کردیم خومون رو

اون زمانی که غرق در کارایی بودیم که روحمون رو خسته و افسرده کرد و حالا چه انتظاری هست؟

وقتی اینقدر غرق در خوابی که نمازهای صبحت قضا میشن ,

اینقدر غرق شدی تو این دنیا که یادت رفت عهدت رو با زیارت عاشورای حسین,

وقتی با پیش اومدن موقعیت گناهی این تو بودی که پیش قدم انجامش شدی وقتی ...

چه توقعی داری برا استشمام بوی محرم؟


اره! با توام! خود خودت!هستی ؟نه! تو مدتهاست که نیستی؟نمیخوای بیدارشی؟

تو رو خدا بیدار شو باید باهات حرف بزنم , تو باید به حرفهام گوش بدی!بیدار شو دیگه!

ببین خیمه ها رو زدن برا ارباب حسین(ع), ببین بقیه دارن اماده میشن برا محرم!

اشک و شوق و شور دارن.

اه ! بیدار شو دیگه خســــــته م کــــردی !!!!!


سلام بر بدنهاي قطعه قطعه شده ، سلام بر اجساد پاره پاره زير سم اسب ها ،

سلام بر لبهاي تشنه اي كه جام از باده ولايت خورد و سيراب گشت ،

سلام بر ابوالفضل و مشكهاي پاره اش ، سلام بر گريه هاي علي اصغر از شدت تشنگي ،

سلام برلحظه هاي شرمندگي رباب در پيشگاه نازدانه اش ،

سلام بر لبهايي كه آيات خدا را مي خواند و سلام بر رگهاي بريده اي كه نواي قرآن سر مي داد ،

سلام بر نگاه آخرين زينب سلام ا... عليها بر سالار تشنگان ،

سلام بر لحظه هاي بريده شدن سر از بدن ، سلام بر آخرين شب حضور در كربلا

و آخرين نماز شب زينب سلام ا... عليها در كنار شهدا.



اين سلامها مارا به دريايي از معرفت و شناخت در حق مولايمان حسين مي رساند ،

عزاداران حسيني ، در هر زنجيري كه بر شانه هاي خويش مي کوبند

يا در هر ضربتی كه بر سينه می كوبيد

ياد سلسله سلام ها را به استفاده از زيارت ناحيه آقا امام زمان عج در دل ياد كنيد.

سلام


بعد از حادثه کربلا حضرت زینب (س)، حدود یک سال و شش ماه زندگى کرد.

حضرت در کاروان اسیران، همراه دیگر باقى ماندگان غافله کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد.

اگر چه در واقع رهبرى بازماندگان بر عهده امام سجاد (ع) بود،

اما به ظاهر زینب کبرى (س) رهبرى را برعهده داشت.

سخنرانى قهرمانانه زینب (س) در کوفه، موجب تحول در افکار عمومى شد.

وى در برابر نعره مستانه عبیدالله بن زیاد، آن گاه که به پیروزیش مى‏نازید و مى‏گفت:

"کار خدا را با خاندانت چگونه دیدى؟!" با شهامت و شجاعت و صف ناپذیرى گفت:

"ما رأیت الا جمیلا؛ جز زیبایى چیزى ندیده‏ام. شهادت براى آنان مقدر شده بود.

آنان به سوى کشتن گاه خویش رفتند به زودى خداوند آنان و تو را مى‏آورد

تا در پیشگاه خداوند داورى خواهید. 

آن گاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد (ع) را صادر کرد، زینب (س) با زیرکى تمام،

زمام عواطف را به دست گرفت و برادر زاده‏اش را در آغوش گرفت و گفت:

اگر خواستى او را بکشى مرا هم بکش. به دنبال حرکت زینب (س)،

ابن زیاد از کشتن امام سجاد (ع) منصرف شد.

کاروان آزادگان به دمشق رفت. در شام نیز زینب (س) توانست افکار عمومى را متحول نماید.

در جلسه‏اى که یزید به عنوان پیروزى ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه کربلا،

سربریده حسین (ع) را در تشت نهاد و با چوب‌د‌ستى به صورتش مى‏زد،

زینب کبرى (س) با سخنرانى خویش غرور یزید را در هم کوبید و او را از کرده خویش پشیمان کرد.

سرانجام یزید مجبور شد کاروان را با احترام به مدینه برگرداند.

در مدینه نیز زینب (س)، پیام آور شهیدان، ساکت ننشست.

او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حکومت یزید شوراند.

حاکم مدینه در پى تبعید حضرت زینب (س) برآمد. به نوشته برخى حضرت به شام سفر نمود

و در همان جا درگذشت. برخى دیگر گفته‏اند: حضرت به مصر هجرت نمود

و در تاریخ پانزدهم رجب سال 62 هجرى درگذشت.

   آخرشده ماه حسین من میزبان گم كرده ام

ای ساربان آهسته ران    آرام جان گم كرده ام

                             آخرشده ماه حسین من میزبان گم كرده ام

در میكده بودم ولی بیرون شدم از غافلی

                             ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم كرده ام

پایان رسد شام سیه آید حبیب من ز ره

                      اما خدا حالم ببین من یار را گم كرده ام

ای وای از غوغای دل

              از دلبرم هستم خجل وقت سفر ماندم به گل

من كاروان گم كرده ام

نعمت فراوان دادی ام منت به سر بنهادی ام

                    اما ببین نا مردی ام صاحب زمان گم كرده ام

من عبد كوی عشقم و من شاه را گم كرده ام

آقا تورا گم كرده ام

                    بنوشتن این نامه چنین با خون دل ای مه جبین

اما ببین بخت مرا نامه رسان گم كرده ام

                      شرمنده ام اما بگم آقا تورا گم كرده ام