نوروزتان پیروز

سلام قولا من رب الرحیم

سلام علئ موسى و هارون
سلام علئ ابراهیم
سلام علئ نوح فى العالمین
سلام علئ المرسلین

سلام علئ إلیاسینسلام هی حتى مطلع الفجر

جهان در تپش آمدن تو

جهان در تپش آمدن تو

امام زمان (عج) ماه خورشید

جهان در تپش آمدنت به لرزه درآمده است.

بادها پراکنده در هر سو، ستم‌باره‌های خویش را بر دوش می‌کشند.

اهل زمین، ثانیه شمارها را مرتب نگاه می‌کنند.

یک منجی، فقط یک منجی است که می‌تواند آنها را از درد و رنج و غم خلاصی بخشد.

درختان گیسوان پریشان خویش را فصل به فصل به دست زمان می‌سپارند تا زردی و سرمای زندگی را به ساعت سرسبزی جوانه‌هایشان برساند.

دل‌ها در غربت خاک، غریبه و تنها جان می‌دهند.

همه چشم به نجات دهنده‌ای دوخته‌اند که دست‌های رها و خالی را بگیرد و از این فضای در حال سقوط نجات بخشد
ماهیان قلب‌ها خشک‌سالی محبت و مهربانی را تاب نمی‌آورند.

چشم‌ها چشمه‌های خشکی شده‌اند که کمتر به اشک شوق می‌اندیشند که گریه‌های فراق، آنان را امان نمی‌دهد.

تشنگی بر اعماق و ریشه این دیار نفوذ کرده و تندیس‌ها تاب ایستادن را بیش از این ندارند.

کشتی‌های عدالت و انصاف در هیاهوی بی‌امواج صدایشان به گِل نشسته‌اند و ناخدایان خدانشناس، هنوز در ادعای حق‌طلبی خویشند.

هر روز که عرش از صدای ضجه ستم‌دیدگان به لرزه درمی‌آید، زمین، چهار ستونش فرو می‌ریزد.

لرزش بر اندام آدمیان افتاده.

قدم‌هایشان سست شده، ایستاده‌اند؛ اما غبارهایی را می‌مانند در هوا.

هستند؛ ولی گویی کسی جز خودشان نیست!

نیستند؛ ولی چنان در خویش حل شدند که گویی هستی، جز آنها نیست.

خندانند؛ ولی در اعماق روح خویش چیزی ندارند جز اشک و عذاب.

گریانند؛ ولی نمی‌دانند بهانه این همه سختی و اشک چیست؟!

فضا، زمین، زمان، آسمان، دریا، انسان و هر آنچه در هستی است، در خلاءی عظیم غوطه‌ور است. همه چیز در حال غرق شدن است. همه چیز در حال از بین رفتن است.

همه چشم به نجات دهنده‌ای دوخته‌اند که دست‌های رها و خالی را بگیرد و از این فضای در حال سقوط نجات بخشد.

سخت است؛ سخت است هر روز چشم بگشایی و خورشید را ببینی که طلوع کرده، بی‌آنکه خبری از آمدن تو آورده باشد.

سخت است هر روز به سرخی غروب بکشانی و در تیرگی شب فرو روی، بی‌آنکه به آرامشش دست‌یابی.

سخت است تا آخر هفته روز شماری کنی و روز هفتم بلند شوی و باز هم هیچ کس را در آن سوی جاده نبینی.

سخت است پنجره را باز کنی و به دور دست‌ها خیره شوی و هیچ چیز جز چشم‌های منتظر کاج‌ها نبینی.

جاده‌های کشیده شده تا آن طرف انتظار. چشم‌های خیره شده به روبه‌رو ...‌.

پنجره‌های گشوده شده، فریادرسی را می‌خواهد که خواب ستم و بی‌عدالتی را بر آشوبد.

سواری را می‌خواهد که منتظرانش او را از پشت شیشه‌های به شوق آمده، ببینند.

جهان تو را می‌خواهد.

یک شب جمعه/شکایت از خود

یک شب جمعه/شکایت از خود

تویی که وقتی نیستی، آزرده‌ام...

تویی که بودنت، سلام و سلامت و سُرور است...

جز سلام، سخنی را نیاموخته‌ام... وگرنه، این- همین سلام ساده- کمتر از آن است که نثارت شود.

چگونه پشت نوازش لرزان حروفِ رسمی، تو را که از محدوده رسم آدم‌ها بیرونی، مقابلم بنشانم؟!

چگونه می‌توانم با همین لب‌های دوخته و جان افروخته، صدایت کنم؟!

نمی‌شود...

بهشت

نمی‌شود عزیز دل!... این را بارها آزموده‌ام.

در شب‌ها و روزهای فراوانی که اندوهگین و خاموش، قلم را به صحرای کاغذ دواندم و شکسته ناتوانی، بازگشت؛ این را آزموده‌ام.

وبلاگ، خوب است... اگر بتواند مرا با احساس خواندنِ تو پیوند دهد.

وبلاگ، خوب است... اگر به جای من، آرامش نگاه تو را احساس کند.

مگر می‌شود بی تو ماند؟!

مگر می‌شود در هزارتوی دنیایی که این روزها برایم ناآشناست، بی حضور ساده، صمیمی و شکوهمند تو، نَفَس کشید و سرفه‌ای نکرد؟!

اینجا، هوا آلوده است...

هوا، بسیار آلوده‌تر از آن است که عمر قناریِ نُدبِه، به دنیا باشد.

وقتی تو نیستی، آدم‌ها کمتر از اندازه عاشق می‌شوند... عاشقانه‌ها ناقص می‌مانند و آدم‌ها نمی‌فهمند که چشم‌هایشان نیز باید به راه دل‌ها بروند... وگرنه، آدم‌ها را باد خواهد برد... یا باد... یا یاد... یادِ چیزهایی که روز آمدنت، مثل حادثه‌های تلخِ کودکی، فراموش می‌شوند.

من به اندازه کافی، شرمنده‌ام... اما تو از من گلایه نکن!...

بهار آمده است... گل‌ها شکفته‌اند... شکوفه‌ها روییده‌اند... من، هفت‌سین را برچیده‌ام تا زودتر سفره اِطعامِ آمدنت را بچینم... اما کجایی که دو دهه گمشده‌ام را از کنار سفره آمدنت برداری؟!
سنگ و چوب نیستم... به اندازه کافی، خوب نیستم... اما این را می‌دانم که جز در پناه اسم دلربای تو،«نیستم».

آنقدر مهربانی که امشب نیز زبانم را مجال نهادنِ بارهای سنگین داده‌ای... اجازه داده‌ای تا در پرده شب، شب آدینه، بنشینم و بی«اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ‌الفَرَج»، سکوتم را به مهمانیِ گوش شنوای تو ببرم.

عزیز دل!

هزار و صد و چند سال، چند سال است؟

یک بار بنشین و بشمار... تا آتش درونم را باور کنی.

خوب نیستم... گاهی بدم و گاهی میانه‌ام... مانند استخاره‌های پدربزرگ که هنگام عهد قهر با پرچم هیئتِ تو می‌گرفت!...

من، سایه اویم... بخش رنگین سایه‌اش که بی‌حرکت او، حرکتی ندارم.

میان من و او، هزار فرسنگ است.

او، برای آمدنت، ثانیه‌ها را می‌شمرد و من، جمعه‌ها را... من، از پدربزرگ، کُلّی‌ترم.

صبح‌های جمعه که می‌رسیدند؛ پدربزرگ، کتاب خواب را از نیمه‌شب می‌بست و گوش به رِیلِ اذان، تا صبح راه می‌رفت... خودش که دیگران را در این حال می‌دید، اسمشان را مرغِ پَرکَنده می‌گذاشت.

میان من و او، هزار فرسنگ است.

پدربزرگ، در صبح‌های جمعه، همان لباس روزهای جشن را می‌پوشید و از درگاه هیئت، کنار نمی‌رفت... مبادا که عبورت را نبیند.

بهار آمده است... گل‌ها شکفته‌اند... شکوفه‌ها روییده‌اند... من، هفت‌سین را برچیده‌ام تا زودتر سفره اِطعامِ آمدنت را بچینم... اما کجایی که دو دهه گمشده‌ام را از کنار سفره آمدنت برداری؟!
میان من و او، چهار انگشت فاصله است... او، تو را«می‌دید» و من، فقط از تو«شنیده‌ام».

عزیز دل!

من، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی نیستم... طاقت مرا دست کم بگیر!

تمسخرِ کشتی‌سازی در بیابان، غرقم می‌کند.

آتشِ عاشقانه‌های پیاپی‌ام، گلستان نمی‌شود.

تور قدمگاه‌های فراوان، مرا از صاحب قدم دور کرده‌اند.

... و شِفای دل و جانم که تویی، به چشمم نمی‌آیی.

وقتی تو نیستی، آدم‌ها یادشان می‌رود که بهترین راه فرار از مرگ، شهادت است.

بی تو، غسالخانه، وحشتناک است... مرده‌شو، هم‌سفره کسی نیست... و مرده، هرچه فریاد می‌کشد، کسی نمی‌شنود.

انتظار

بهار آمده است... گل‌ها شکفته‌اند... شکوفه‌ها روییده‌اند... من، هفت‌سین را برچیده‌ام تا زودتر سفره اِطعامِ آمدنت را بچینم... اما کجایی که دو دهه گمشده‌ام را از کنار سفره آمدنت برداری؟!

کودک بودم، دوستت داشتم و نمی‌شناختم و می دیدمت...

نوجوان بودم، دوستت داشتم و نمی‌شناختم و نمی دیدمت...

جوان بودم، دوستت داشتم و می‌شناختم و باز، نمی دیدمت...

امروز، چه بر سرم آمده که سه داستان پیش را ناتمام، رها کرده‌ام اما شناخته، نمی بینمت؟!

ای کاش باز کودک می‌شدم... هرچند، دیدن و نشناختن نیز رنج‌آور است.

عزیز دل!

کیفرخواستی که پیش پای توست... در این نیمه‌شب آدینه... عادلانه نیست.

کسی مانند منِ عاشق، تا کِی می‌تواند تو را نبیند و عاشق سایه‌ها نشود؟!

می‌دانم که می‌دانی... اما حال کسی را دارم که نشانیِ جایی را برداشته و برای نخستین بار، سر به کوچه‌های ناآشنا گذاشته است...

می‌دانم که می‌دانی... اما حال کسی را دارم که در میان دریا، رهاست و می‌داند که دست و پا زدن، او را بیشتر به درون می‌کشد...

می‌دانم که می‌دانی... اما حال کسی را دارم که مدام فریاد می‌کشد اما سرنوشتِ گُنگِ خواب‌دیده مولانا منتظر اوست...

می‌دانم که می‌دانی... اما کِی و کجا، آدم‌های اطراف، این‌گونه بی‌تعارف، نفرت را به هم هدیه می‌کردند؟!

می‌دانم که می‌دانی... اما مگر می‌شود در هجوم چشم‌ها، چشمه‌ها را تماشا کرد؟!

می‌دانم که می‌دانی... اما... می‌دانم که می‌دانی.

عزیز دل!

بهشت

این رشته‌های سپید، تار و پود سال‌های گذشته‌اند... سال‌هایی که زبانم، از تو گفت و چشم‌هایم باریدند تا دیگران بدانند که گفتنم، همگام باور است.

اینک، پناه برده به پرده شب، به سوی تو آمده‌ام... نیامده‌ام، رَمیده‌ام... از دیگران، نه! از خود رمیده‌ام که مدام تو را یافته و گم کرده‌ام.

عزیز دل!

در کدام روز تقویم نود، بلیتِ حجاز را حتی در صفی طویل هم نخواهیم یافت... چون تو چهره گشوده‌ای؟

در کدام روز تقویم نود، زیر بالش سپید خواب شبانه‌ام، دعوت‌نامه پیوستن به تو را خواهم دید؟

در کدام روز از تقویم نود، بهشت را به ایستادنِ کنار تو خواهم فروخت و از لَحَد، به اسم دلاویز تو برخواهم خاست؟

در کدام روز از تقویمِ آینده نزدیک، وبلاگم را به پاس نخستین سخنرانیِ همگانی‌ات به روز خواهم کرد؟

در کدام روز از تقویمِ آینده نزدیک، تازه‌ترین شعرم را برای اصلاح، مقابل چشم‌هایت خواهم گذاشت؟

در کدام روز از تقویمِ آینده نزدیک، همسایه تازه‌اخراج‌شده را به کار پیشینش خواهی گمارد تا آشنای کسی، جای کسی را اشغال نکند؟

...

در کدام روز، جشن‌ها نیز هفتگی و دهگی خواهند شد؟

...آن روز، من کجایم؟... با توأم یا بی تو؟

بشارت ... ظهور نزدیک است


«بسم الله الرحمن الرحیم»

هان ای رهروان راه حقیقت و منتظران منجی موعود! بشارت باد بر شما كه لحظه قيام حضرت قائم (ع) نزدیک است. طليعه صبح ظهور تابيدن گرفته و ديگر چيزی به برآمدن آفتاب حضور نمانده است. او با پرچم «اَلبَیعتُ ِلله» به پشت درب خانه هاتان رسيده است. اكنون كه غیب جمال سرمدی و حسن یوسف زهرا به خوبی عيان شد و رايحه گل نرگس و عطر گل محمدی در سراسر عالم به مشام رسيده است، درب دلهاتان را برايش بگشاييد و عاشقانه با او عهد ببنديد؛ شاید که شما نيز از اصحاب مهدی باشید. امروز را دريابيد كه شايد فردا قضای آن را نپذيرند ...

ای زنده دلان ظهور نزدیک است  هنگام ظهور نور نزدیک است

ای زنده دلان ظهور نزدیک است

هنگام ظهور نور نزدیک است


شعری از زنده یاد محمدرضا آغاسی (1338-1384):
آمد گه شادمانی ای مردم

آن وعده ی آسمانی ای مردم

 

    ای زنده دلان ظهور نزدیک است

هنگام ظهور نور نزدیک است

  

آن ماه به چاه رفته باز آید

قائم به اقامه ی نماز آید

 

او کیست همان که عدل و میزان است

کوبنده ی کل دین ستیزان است

 

او کیست همان که سخت می تازد

تا کفر و نفاق را براندازد

 

ای امت سرفراز مرگ آگاه

خون خواه حسین می رسد از راه

 

مهدی نظری به ما عنایت کن

ما را به صراط خود هدایت کن

 

ای مرهم زخم بال جانبازان

درهم شکننده ی زبان بازان

 

از ذکر لب تو کام می گیرم

با یاد تو التیام می گیرم

 

مهدی اگر از منتظرانت بودیم

چون دیده ی نرگس نگرانت بودیم

 

با این همه رو سیاهی و سنگ دلی

ای کاش که از همسفرانت بودیم

 

کو سیصدوسیزده جوانمرد

تا مهدی منتظر در آید

 

کو دیده ی منتظر که مهدی

از دیده نقاب برگشاید

 

بیا مهدی ولی با ذوالفقارت

که گردنها بود در انتظارت


ولی ظاهر وباطن کجایی

نقاب از چهر خود کی می گشایی

 

بیا موعود هنگام قیام است

جهان مجروح یک جو التیام است


زمان لبریز شوق و انتظار است

زمین بر رجعتت امیدوار است

 

بیا امشب شب قدر است ما را

علمدار تو در صدر است ما را


مرجع:

1- دانلود فایل صوتی (نوع فایل wmv)

2- شنیدن فایل صوتی

ترس از ظهور امام زمان (عج) باعث شده که ابرقدرت‌ها در منطقه خاورمیانه حضور جدی داشته باشند.

حجت الاسلام دکتر محمد حسینی


ترس از ظهور امام زمان (عج) باعث شده که ابرقدرت‌ها در منطقه خاورمیانه حضور جدی داشته باشند.

حجت الاسلام دکتر سید محمد حسینی قزوینی، رئیس مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج) است. ایشان در سلسله نشست‌های مهدویت که در حرم حضرت معصومه (س) برگزار  می شود، اظهار داشت:

  

موعودگرایی در نیم قرن اخیر با یک رویکرد ویژه‌ای در عرصه سیاست جهانی مطرح شده است، حتی برخی مرتاضان هندی نیز پیش‌بینی کرده‌اند که در آینده‌ای نه چندان دور فردی در خاورمیانه از کشور عربستان ظهور خواهد کرد که مجهز به مدرن‌ترین تجهیزات نظامی روز دنیاست و ابرقدرت‌های شرق و غرب را در هم خواهد کوبید.   

همین پیش‌گویی‌ها امروز ابرقدرت‌ها را بر آن داشت تا در خاورمیانه حضور فعال نظامی و سیاسی داشته باشند، انگیزه اصلی حضور آنها در منطقه ترس و وحشتی است که از ظهور مهدویت در خاورمیانه دارد. ترس از ظهور امام زمان(عج) باعث شده که ابرقدرت‌ها در منطقه خاورمیانه حضور جدی داشته باشند.

   

امروز قضیه‌ای که از مهدویت مطرح است متفاوت از مهدویت چند سال پیش است، امروز مهدویت به عنوان یک فرآیند اجتماعی و سیاسی در عرصه جهانی مطرح است.

نوشته شده در عرش خدا با قلم حیدر کرار



نوشته شده در عرش خدا با قلم حیدر کرار

خدا خلق نمودست زمین را و زمان را زغبار حرم حیدر کرار

بهشت و همه آنچه در آن هست فدای غبار قدم حیدر کرار

بود خشم خدا برلب تیغ دودم حیدر کرار

رسولان اولوالعزم نمک خورده جود و کرم حیدر کرار

امیری و دلیری و همه کاره عالم شدن اینها همه یک فضل کم حیدر کرار

بدانید اگر کعبه شده قبله حق بوده ز یمن قدم حیدر کرار

علی کیست همان شاه که عالم به کف اوست

خدایی شدن عالم هستی هدف اوست

همه آبروی اهل زمین اهل سما از شرف اوست

بدانید همه مرکز عالم نجف اوست

علی کیست همانی که خدا خوانده ثنایش

همانیکه کعبه دریده دل خود را به هوایش

همانی که نشسته دل زارم چو کبوتر لب بامش

همانی که خداییست کلامش ،مرامش،نمازش،قعودش،سجودش ،قنوتش و قیامش

همانیکه خــــــــــــــدا داده سلامش

علی کیست همان مالک عقبی علی کیست همان صاحب دنیا و همان صاحب دلها

علی کیست همانی که خدا داده به او هستی خود را و هستی خدا کیست بجز حضرت زهرا

علی کیست همانیکه دهد خاتم شاهانه گدارا

همانیکه حسینش به جهان کرده الم کرب و بلا را

عطر انتظار

عطر انتظار

گرچه خسته ام گرچه دلشکسته ام باز هم گشوده ام درى به روى انتظار تا بگويمت هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته ام.

اى تو صاحب زمان! اى تو صاحب زمين! دل جدا ز ياد تو آشيانه اى خراب وبى صفاست ياد سبز وروح بخش تو ياد لطف بى نهايت خداست کوچه باغ سينه ام اى گل محمدى به عطر نامت آشناست آنکه در پى تو نيست کيست؟ آنکه بى بهانه تو زنده است در کجاست؟

اى کرامت وجود! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى بى تو بوى مرگ مى دهد بوى خستگى فسردگى کوچه ها در انتظار يک نسيم روح بخش يک پيام آشنا ودلنواز سينه را گشوده اند. کوچه هاى ما هميشه عاشق تو بوده اند.

اى کبوتر دلم هوايى محبتت! سينه ام آشناى نعمت غم است گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است از درون سينه ام ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نيازمند مرهم است.

صبحگاه جمعه ها آفتاب ياد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. آنکه شب پس از دعا با سرود اشتياق ونغمه اميد با دلى سفيد خواب رفته است روز را به شوق ديدنت شروع مى کند اى تو معنى اميد وآرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! عشقهاى پاک در ميان خنده ها وگريه هاى عاشقان پيش عصمت الهى ات خضوع مى کند.

اى بهانه اى براى زيستن! اشتياق همچو سبزه بهاره هر طرف دميده است. جمکران جلوه اى از انتظار وشوق ماست اى بهار جاودان اى بهار آفرين ما در انتظار مقدم توييم اى اميد آخرين!

اى عزيز دل پناه شيعيان اى فروغ جاودان! سايه بلند نام وياد تو از سر وسراى عاشقان بيقرار کم مباد قامت بلند شوق جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.

بوي بهار مي آيد

متن سخنرانی حجت الاسلام ناصر نقویان:

   

السلام علیک یا اباصالح المهدی؛ سلام بر تو و سلام بر کسانی که آماده کنندگان و زمینه سازان ظهور تو هستند. یک جایی مولوی می فرماید:

   

آمده ماه صیام، سنجق سلطان رسید

                        دست بشوی از طعام، مائده ی جان رسید

  

سنجق : سابقاً وقتی پادشاهان حرکت می کردند جلودار آنها یک پرچم ها و علم ها و کتل ها بود. من فکر می کنم سنجق سلطان دارد می آید.

به تعداد کسانی که دارند می آیند زیارت خانه خدا، دارد افزوده می شود. آدمهایی را شما می بینید عجیب و غریب؛ از قلب قاره اروپا، از وسط قاره آمریکا؛ مثل اینکه این خانه برای شان رنگ و بوی دیگری دارد. این خیلی زیباست. این پیام دارد. این پیام دارد که ما داریم فرش می کنیم خودمان را برای گام های زیبای شما مهدی جان ! ما داریم با اشک چشم مان راهها را شستشو می دهیم.

بوی بهار دارد می آید. خوش به حال آن شامه هایی که می شنوند این بو را و حس می کنند و استشمام آن را با همه وجود خودشان دارند لمس می کنند. من فکر می کنم اینطور است. بدون اینکه بخواهیم احساساتی شده باشیم.

البته ما برای خداوند هیچ تعیین تکلیف نمی کنیم. او هست و قضا و قدرش و حکم حتمی اش و آنچه که در روایات هست و امر فرج ولی اش را یک شبه اصلاح کند.

  

گر خدا خواهد کشتی آنجا برد        و اگر ناخدا جامه از تن درد

  

منتها من و شما باید خودمان را یک مقداری صیقلی کنیم و زنگارهایش را پاک کنیم و چشم مان را آماده تلألو آن خورشید بکنیم؛ ان شاء الله .


منبع:

دانلود فایل صوتی : (mp3) 

لینک دانلود (۰.۸۶ مگابایت - ۲ دقیقه)


"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"


"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) هم جانشین بود برای رسول الله(ص) هم دامادش بود و هم پسر عمویش؛ یعنی تمام نسبت‌های ممکن را داشت ولی آقای ما فقط جانشین حضرت روح الله است و بس؛ یعنی نه نسبت سببی دارد و نه نسبت نسبی ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون مقابل علی(ع) فقط برخی منسوبان سببی رسول الله(ص) ایستادند و با او به مخاصمه پرداختند، اما فقط منسوبان سببی حضرت روح الله نیستند که در حال تخاصم با آقای ما هستند ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) را با دست بسته به مسجد بردند، اما مردم ما دست فتنه‌گران را بستند تا آقای ما با دست باز به امورات کشور رسیدگی کند ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) را یاران رسول الله(ص) خانه‌نشین کردند، ولی آقای ما را بسیجیان روح الله عزیز و مولا خواندند ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون در زمان غسل و کفن رسول الله(ص)، علی(ع) جانشین حقیقی‌اش را خلع کردند، اما آقای ما وصیت حضرت روح الله را خواند و بعد جانشین حقیقی‌اش شد ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سید علی است"؛ چون علی(ع) با رای و اصرار مردم حکومت را پذیرفت-البته اگر شاگردان حاج فرج دباغ(سروش) نگویند این یک حرکت پوپولیستی بوده و ... – ولی آقای ما با رای عصاره و چکیده ملت حکومت را پذیرفت ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) مرکز حکومتش شهرکوفه(عراق) بود، اما آقای ما مرکز حکومتش کل ایران است، یعنی شهر ندارد، هر کجای ایران که برود آنقدر فدایی دارد که شاید اگر علی(ع) هم بود، ایران را مرکز حکومتش می‌کرد ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) از دست مردم کوفه به چاه پناه می‌برد، ولی آقای ما هر وقت دلش می‌گیرد، ناغافل می‌آید نمازجمعه یا می‌رود خانه شهدا ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون لشگریان علی(ع) با نیرنگ عمروعاص دو قسمت شد، ولی لشگریان آقای ما با نیرنگ‌های جین شارپ و جورج سورس روز به روز منسجم‌تر شد ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون وقتی که دشمن علی (ع) قرآن را به نیزه کرد، سرداران سپاه، علی(ع) را وادار کردند تا تن به حکمیت دهد، ولی وقتی پس از به نیزه رفتن رنگ سبز سادات، یکی از سرداران سابق لشگر آقای ما نامه حکمیت نوشت، امت توی دهنش زدند و تن به حکمیت ندادند ...

"امام خامنه‌ای ، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون دور و بر علی(ع) یک مالک بود و چندین ابوموسی، ولی در کنار آقای ما یک ابوموسی هست و میلیون‌ها مالک ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) خود امام و معصوم بود ولی آقای ما نایب امام است و مظلوم ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) پیروز جنگ سخت بود و خیل خواص بی‌بصیرت، اما آقای ما پیروز جنگ نرم بود و باز هم البته با خواص بی‌بصیرت ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) یک مالک داشت و یک عمار و یک محمدبن‌ابوبکر، اما آقای ما با یک فرمان "این عمار" هزاران عمار دست به قلم را به صف نمود ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون همه اطرافیان علی(ع) شیخ و بزرگان مهاجر و انصار و متمولین به ظاهر مسلمان شده بودند و همه داعیه داشتند، اما همه؛ یعنی از کوچک تا بزرگ همه به آقای ما می‌گویند: ما همه سرباز توایم سید علی ....

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون اگر دشمنان علی(ع) محدود به معاویه و عمروعاص و عایشه و ... می‌شدند، دشمنان قسم خورده آقای ما، کوچک‌شان مسعود رجوی و ریگی و ... بگیر تا وهابیت و بهائیت و ... تا برسیم به استعمار پیر و شیطان بزرگ و اسرائیل که همین یکی فقط 200 کلاهک هسته‌ای آماده شلیک دارد ...

"امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون علی(ع) دچار مکر بنی‌ساعده شد، ولی آقای ما به مدد الهی و بصیرت مردم آقاست و آقا می‌ماند ...

و بالاخره "امام خامنه‌ای، امام علی(ع) نیست؛ امام سیدعلی است"؛ چون ما اهل کوفه نیستیم ...

حجت الاسلام علی کورانی



آنطور که ما فهمیدیم علامات نزدیک هستند، و الان ما در عصر ظهور هستیم.

حجت الاسلام شیخ علی کورانی عالم و محقق شیعه اهل لبنان و مؤلف کتاب عصر ظهور در مصاحبه با ماهنامه موعود که در شماره 70 آمده است, چنین بیان نمودند:

حکومت جهانی حضرت چه هنگام محقق می شود؟

ما از این که درباره تحقق زمان ظهور به طور قطع سخن بگوییم نهی شده ایم ولی در نزد شیعه علاماتی برای ظهور است که پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) آنها را ذکر کرده اند، آنطور که ما فهمیدیم این علامات نزدیک هستند، و الان ما در عصر ظهور هستیم اما تعیین وقت ظهور ممکن نیست.

منظورم توقیت نیست، منظورم این است که در چه برهه ای از تاریخ و در چه شرایطی خاص ظهور انجام می گیرد.

دوران قبل از ظهور علائم چگونه است؟

دقیقا مثل الان. ان شاءاللّه ، گفتم، مسلمانها به یک راه بسته می رسند، نظامهای جهانی همه شان شفاف می شوند، زمین پر از ظلم و جور می شود حتی ظلم و ستم آمریکا را در خانه هایمان حس می کنیم. مردم از دین فرار می کنند و در اینجاست که یک توجه عمیقی به دین می شود و مردم پیوسته نام حضرت را می برند و نام او را به نیکی یاد می کنند.

از نشانه های ظهور آیا چیزی داریم که بگوئیم که الان دقیقا مصداقش این است و اتفاق افتاده است؟

بله. حوادث عراق قطعی است. انقلاب عراق قطعی است. و اتصال عالم به بعضی دیگرش.

درباره حوادث اخیر عراق نظرتان چیست؟

آنچه که در عراق گذشت، کل قضیه عراق علامت است.

روایاتی خاطرتان هست که بعضی از حوادثی که اخیرا اتفاق افتاده است بشود گفت که علامات ظهور هستند؟

در روایتی، شیخ صبانی هست که اهل عراق او را می کشند وقتی که سفیانی خروج می کند و شیخ صبانی همان صدام است و بعضی می گویند مکانش در تکریت است و در دمشق به قتل می رسد. احتمال می دهیم صدام باشد.

ادامه نوشته

استاد مجتبي الساده



نشانه‌های ظهور، شروع به روی دادن کرده‌اند.


استاد مجتبی الساده، از عالمان محقق و نویسنده شیعی جهان اسلام و مقیم عربستان سعودی است که تاکنون کتب و مقالات ارزشمندی از ایشان حول موضوع مهدویت و نشانه‌های ظهور منتشر شده است است. کتاب «شش ماه پایانی» که توسط نشر مؤسسه موعود عرضه گردیده ترجمة اثر: «الفجر المقدس و إرهاصات الیوم الموعود» از ایشان است که تقویم حوادث شش ماه پایانی غیبت و معاصر ظهور امام مهدی(ع) در آن به تصویر درآمده است. در اینجا بخشی از گفتگوی ایشان را که در بهمن 1388 انجام شده است آورده ایم:

  

در زمان کنونی، هنگامی که حوادث منطقه خاورمیانه را بررسی می‌کنیم و اوضاع سیاسی و نظامی آن را مورد مطالعه قرار می‌دهیم، درمی‌یابیم که نشانه‌های ظهور، کم‌کم شروع به روی دادن کرده‌اند و نشانه‌های آغازین پیدایش هسته نیروهای سیاسی مورد نظر در آن مدت، قابل مشاهده است. ما همچنین، نشانه‌های جریان‌های رقیب را که با حوادث ظهور و نشانه‌های آن در ارتباط هستند حس می‌کنیم.

از اینجا درمی‌یابیم که منطقه عراق, شام و حجاز، میدان جنگ‌های متعدد و مهمی است و حوادث کنونی و اتفاقاتی که در حال حاضر در حال روی دادن است، خود مقدمه‌ای برای عدم استقرار سیاسی است که در روایات آمده است.

ادامه نوشته

ديدار


ديدار

سال 1389 بود  مدتي بود كه اصلا نماز شبم را ترك نكردم خيلي دلم هواي كربلا را داشت شب و روز ذكر و فكرم كربلاست و عشق به ديدار امام زمانم (عج) يك شب قبل از اينكه براي نماز شب مي خواستم بيدار شوم توي حالت خواب و بيداري بودم به نظرم خوابيده بودم ولي هوشياري كاملي داشتم و هي بخودم ميگفتم خواب نيست خلاصه اوني كه مدتها دنبالش بودم قسمت من هم شد . توي رويا يا هر چي كه اسمشو بگذاريم خواب ديدم مشرف شدم به كربلا توي بازار كربلا عازم حرم بودم كه يكدفعه صدايي ميامد ومن رو به اسم و فاميلي صدا مي زد برگشتم ديدم يك آقايي تقريبا" جوان كه من اصلا" اونو نديده بودم پيشم آمد ومنو با نام كوچكم صدا مي زد و بعد از سلام واحوالپرسي گفتم شما ؟ من رو از كجا مي شناسي گفت مگه تو فلاني نيستي گفتم آري بعد گفت تو دو جاي پاهات (پشت پاشنه هر دو پام) زخم شده به اين نشاني ! گفتم آري نشانيت درسته حرفتو بزن گفت تو مگه دنبال آقات نيومدي تا اين را گفت از خوشحالي نميدونستم چكار كنم گفتم آره بايد كجا بريم .گفت تو امروز از كاروان جدا بشو هر جا من رفتم با من بيا اون روز هر جا اون آقا رفت من هم باهاش رفتم مسجد سهله رفتيم جاهاي ديگه زيارتي رفتيم موقع نماز ظهر شد با هم نماز را توي مسجد سهله خوانديم دوباره اون حركت مي كرد من هم با آن مي رفتم توي راه ازش پرسيدم پس چي شد هنوز نديدمش او به من گفت مي بينيش ، غروب شد وقت نماز مغرب و عشاء بعد از نماز دوباره ازش پرسيدم چي شد اون آقا در جواب من 3 بار گفت منتظرباش منتظر باش منتظر باش كه ديدم از جلوي چشمانم ناپديد شد و اون لحظه با صداي اذان بلند شدم از خواب ديدم اذان صبح دارن ميگن حالم خيلي پريشان شده بودم  چند دقيقه فقط توي رختخوابم نشسته بودم و پيش خودم مي گفتم حتما" لياقت نداشتم آقامو ببينم ولي به خودم باز اميدواري مي دادم  كه اون آقا به من ميگفت منتظر باش .بعد از اين قضيه يك ماه نشد كه عازم سفر كربلا شدم عين تصاوير و مكان هايي كه رفته بوديم از جمله مسجد سهله (مقام امام صادق ع و...) رفتم و من با چشمان اشك آلود دنبال گمشده ام ميگشتم و بياد اون لحظه ديدار بودم كه با اون آقا اينجا آمده بودم .

در ضمن اسم كارواني كه من عازم بودم قائم عج بوده و مسئول كاروان ما هم يه آقا سيدي بنام (سيد حمزه سيد عقيلي ) كه خيلي دوستش دارم و هميشه با هم در ارتباط هستيم .

خاطرات كربلايي حسن تازيكي از گلستان

غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

از شما دور شدن زار شدن هم دارد
 
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند

عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد

 


 

عیب از ماست که هر صبح نمی بینیمت

چشم بیمار شده تار شدن هم دارد

همه با درد به دنبال طبیبی هستیم

دوری از کوی تو بیمار شدن هم دارد

ای طبیب همه انگار دلت با ما نیست

بد شدن حس دل آزار شدن هم دارد



آنقدر حرف در این سینه ی ما جمع شده

این همه عقده تلنبار شدن هم دارد

از کریمان فقرا جود و کرم می خواهند

لطف بسیار طلبکار شدن هم دارد

 

نکند منتظر مردن مایی آقا ؟!

این بدی مانع دیدار شدن هم دارد


ما اسیریم اسیر غم دنیا هستیم

عفلت از یار گرفتار شدن هم دارد

چند جمله با خدا



خدا
گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم …
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم… کاش می‌شد بهت نزدیک بشم …
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.
خدا
گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی …
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

ادامه نوشته

چگونه خواب امام زمان (عج) را ببینیم ؟


امام زمان علیه السلام

شاگرد: استاد ، چکار کنم که خواب امام زمان(عج) رو ببینم؟

استاد: شب یک غذای شور بخور، آب نخور و بخواب.
شاگرد دستور استاد رو اجرا کرد و برگشت.

شاگرد: استاد دیشب دائم خواب آب میدیدم!‏
خواب دیدم بر لب چاهی دارم آب مینوشم
کنار نهر آبی در حال خوردن آب هستم!
در ساحل رودخانه ای مشغول...

استاد فرمود: تشنه آب بودی خواب آب دیدی‏؛‏
تشنه امام زمان(عج) بشو تا خواب امام زمان(عج) ببینی...

چگونه می شود فهمید كه مرجعیت مورد تأیید امام زمان (عج) است یا نه ؟


امام زمان (عج)

مرجعیت و تأیید امام زمان (ع)

خود امام زمان (عج) وسایر امامان(ع) معیارهایی ارائه داده اند که می تواند ملاک تشخیص این موضوع باشد. برای اینكه انسان بفهمد اجتهاد و مرجعیت شخصی، مورد تأیید امام زمان(عج) است یا نه، ملاك هایی در روایات ذكر شده است.
در نامه ای از امام عصر(ع) آمده است:
« و أما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی رُواهِ حدیثنا، فإنّهم حجّتی علیكم و أنا حجه الله علیهم »؛ «در پیشامدها به راویان احادیث ما روی آورید كه اینان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر ایشانم».

بحار الأنوار، ج 53، ص 181؛ مستدرك الوسائل، ج 18، ص 317، ح 21458

امام حسن عسكری(ع) از امام صادق(ع) نقل می فرماید:
«... فأما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً علی هواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه و ذلك لایكون إلا بعض فقهاء الشیعه لاكلّهم... »؛
«فقیهی كه خویشتن دار و حافظ دین و مخالف هوای نفس و مطیع امر مولایش باشد، عوام (توده مردم) حق تقلید از او را خواهند داشت و این صفات در همه فقها نیست؛ بلكه در بعضی از فقها هست».

وسائل الشیعهّ، ج 18، ابواب صفات قاضی، ح 20، ص 94 و 95


بنابراین، در تشخیص مجتهد و مرجع مورد تأیید امام (ع) این معیارها را باید در نظر داشت. خودِ مردم باید درباره آنها مطالعه و تحقیق كنند. از طرف دیگر، همه ما مأمور به ظاهر هستیم. بنابراین كسی كه ظاهر او نشان دهنده چنین شرایطی است و علما نیز فقاهت او را تأیید كنند، مصداق روایت بالا شناخته می شود.

حجه الاسلام علی اکبر مهدوی پور

می توانیم بگوییم که ظهور نزدیک شده است،

محقق، نویسنده و مترجم قریب به یکصد کتاب ارزشمند و دهها مقاله پژوهشی، حجت الاسلام علی اکبر مهدوی پور در سومین جلسه نشست فرهنگ مهدوی ایراد سخنرانی نمودند:

اگر ادعا کنیم که تاکنون بیش از نود درصد از نشانه های ظهور اتفاق افتاده اند، ادعای گزافی نیست؛ با این حال ما فقط می توانیم بگوییم که ظهور نزدیک شده است، بی آنکه بتوانیم زمانی را برای آن مشخص کنیم.

تصور کنید شخصی برای اولین بار در جاده ای در حال رانندگی است و می خواهد به مقصدی مشخص برسد. تابلوهای راهنمایی متعدد و متنوع در طول مسیر هر کدام بیانگر نزدیک شدن به تونل، پمپ بنزین و امثال آن هستند. و برخی از آنها دقیقاً فاصله ما را با آن مقصد و محل مشخص بیان می کنند. چند هزار نشانه ظهور هم اگر اتفاق بیفتند همانند آن تابلوهای راهنمایی عمل می کنند که نزدیک شدن به زمان ظهور را برای ما بیان می کنند.

اولین تابلوی شمارش معکوس با خروج سفیانی نمایان می شود. با خروج او معلوم می شود که هشت ماه به آغاز ظهور باقی مانده است؛ در اینجا دیگر «کذب الوقاتون» معنا ندارد.

سخنان آیت الله احدی :



Image_00001

مطلبي را به شما عرض ميكنم شايد نشنيده باشيد .جناب آقاي صديقي شب فاطميه روي منبر در بيت ايشان ( بيت رهبري ) كه آقاي رييس جمهور نشسته بود،آقاي هاشمي بود ، سران مملكتي بودند ، قوه قضاييه ، همه بودند.آقاي صديقي روي منبر اين مطلب را گفت و آن را نتوانست تمام كند .همين كه خواست تمام كند فرياد گريه جمعيت و حضار بلند شد .

ديدند اين جمعيت بسوي آقا دارند حمله ميكنند كه به عنوان تبرك به ايشان دست بزنند .آقا را بردند و ديگر نتوانستند جمعيت را اداره كنند .

وآن مطلب اين بود :

Image00001

من همه ساله مكه كه ميرفتم قبل از رفتن به مكه به محضر آيت الله بهاءالديني ميرسيدم و توصيه ميخواستم از ايشان.ايشان به من توصيه هايي ميكرد و من اين توصيه ها را در سفر مكه عمل ميكردم . بعدهم كه داشتم ميامدم ، يك عمامه اي يا چيزي را براي ايشان هديه ميخريدم .

اين دفعه كه رفتم محضر ايشان اين مطلب را فرمودند :

شما وقتي كه ميرويد مسجدالنبي از قسمت جنوب شرقي مسجد ، از آن قسمت هفت قدم ميايد به جلو و قسمت بعدي را هم گفت كه من نميتوانم دقيق به شما بگويم . به خاطر اينكه ايشان اين را به وديعت پيش من گذاشت . آن وقت از دو طرف به من دستور داد

وقتي كه قدم زدي آمدي جلو رسيدي به آنجا ،آنجا بنشين و اين ذكر سبعه را بگو. اين ذكر را كه گفتي انشاءالله به حوائجت خواهي رسيد .

ذكر سبعه عجيب است ، علامه حسن زاده آملي بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب اذكار سبعه را دارد كه اينها را از آسيد علي آقا قاضي گرفتند . ذكر سبعه واقعاً يك ذكريست كه معجزه ميكند در نفس انسان عجيب معجزه ميكند .

آقاي صديقي مي گويد ، عرض كردم: آقاي بهاءالديني چه وجهي دارد كه من بايد آنجا بنشينم و اين اذكار سبعه را بگويم. چه وجهي دارد هفت قدم از آنجا قدم بزنم .

حالا همه دارند مثل شما گوش ميدهند همه دارند دقت ميكنند آقاي صديقي چه ميخواهد بگويد .

گفت : وجهش اين است كه دارم به شما ميگويم فقط پيش شما بماند .

وقتي كه حضرت زهرا سلام الله عليها آمد براي دفاع از علي ابن ابيطالب عليه السلام بدنش خون آلود بود وقتي كه آمد ، كه داخل مسجد وارد نشد وقتي كه برگشت ديگر توان از او رفت ديگر به گونه اي شد كه ميخواست ادامه راه را بدهد نتوانست ، آنجا نشست و فكر ميكنم كه آن مكان به خون فاطمه سلام الله عليها رسيده است . آنجا حاجتتان را بخواهيد .

فرياد گريه جمعيت بلند شد

بعد آقاي بهاء الديني ميگويد : اين كار را انجام بده .

ايشان ميگويد

من رفتم اينكار را انجام دادم حالا تو نگو آقاي بهاء الديني خودش هم نظر دارد ، نيت دارد ، يا حاجتي دارد .چون خودش مشرف نمي شود .

حالا جالب اين است كه حضار دارند به آقاي صديقي توجه مي كنند ازاعيان شخصيتي مملكت ، و هم آقاياني كه شركت كننده بودند ، ايشان هم با ضرس قاطع دارد مطلب را مي گويد.

گفت : من رفتم مدينه همين كار را انجام دادم ، بعد از اين رفتم مكه ديدم از بلند گو صدا ميزنند : آقاي صديقي دوباره بروند مدينه . من دوباره رفتم مدينه ، چند روزي مدينه ماندم ، وقتي برگشتم به ايران يك عمامه اي خريده بودم رفتم محضر حاج آقا ، رسيدم، تا سلام عليك كردم بدون اينكه حرفي بزنم ،

حاج آقا بهاء الديني فرمودند:

ميداني ثمره ذكر امسال چه بود ؟

گفتم : نه

گفت : نميداني ثمره ذكر امسال چه بود ، نگرفتي؟

گفتم : نه

فرمود : امسال ثمره ذكر شما يكي اين بود كه شما دو بار آمديد مدينه،

گفتم شما مطلعيد من دو بار امسال آمدم مدينه .

گفت : بله آنجائي كه نشسته بوديد ذكر مي گفتيد در آنجا با تو بودم.

اين نوارش دربيت آقا هست،دم در كه مي فروشند ، نوار سه سال قبل فاطميه

بعد برگشت و گفت :

ثمره دوم اينجا بود :

كه تا گفت مجلس به هم پاشيد اينقدرمردم به خودشان زدند وگريه كردند كه آقا تشريف بردند ؛ ديدند كه ديگر نمي شود جمعيت را اداره كرد .

فرمودند : ثمره دوم اين بود كه آن نيتي كه من ميخواستم ، به آن نيت رسيدم ، و آن اين بود

كه امسال مقام معظم رهبري به ديدارامام زمان نائل آمد .

61

 

تبديل از فايل صوتي به متن توسط آقاي كامراني.

دانلود فايل صوتي

لبیک یا خامنه ای


                     ای غصه هایت قاتلم، هر شب دعایت می کنم

                                                                            داغت نبینم جام من، جان را فدایت می کنم

                      باید بلرزد قلبشان وقتی شنیدند این سران

                                                                           گفتی که من فعلاً فقط دارم نصیحت می کنم

آیت الله محمود امجد


زمین و زمان داد می کشند که ظهور نزدیک است.

امام زمان کی می آید به ما مربوط نیست؛ تعیین کنیم که یعنی چی [وقت تعیین نکنیم] برخی افراد وقت خودشان را با این حرف ها تلف می کنند ...

آقا ظهور نزدیک است. زمین و زمان داد می کشند که ظهور نزدیک است.

ولی به ما چه که کی می آید[کذب الوقاتون]؛ ما باید خودمان را برای آن روز آماده بکنیم.


امام خمینی (ره) و شهید عراقی

بعد از من كسی خواهد آمد كه پرچم را بدست صاحب اصلی اش خواهد داد


به نقل از پایگاه صالحات - حجت الاسلام مهدوی:

خدا رحمت كند شهيد عراقی و يكي از شخصيتهای سياسی خوب امروز كه متأسفانه نمی توانم اسم ببرم. ميگويند وقتی امام در ابتداي نهضت اولين اعلاميه سياسي خود را داد (خوب ما در حد فهم خودمان درک ميكرديم), با شهيد عراقی رفتيم خدمت امام ، شهيد عراقی با همان خلوصي كه داشت گفت حاج آقا واقعاً خيلي خوب مي شد اگر اين چيزی كه شما ميگوييد اتفاق بيافتد و وضع مردم خوب می شود.

امام با بي اعتنايی فرمود بله وضع مردم هم انشاالله خوب می شود، ولی ما مأمور به انجام چنين كاری نيستيم .

آقای عراقی هم آدم سمج ، گفت آقا چی گفتيد ؟

امام فرمود ما براي مأموريت ديگری آمديم.

آقاي عراقي گفت براي چه مأموريتی آمده ايد؟

امام فرمود براي سه مأموريت :

اول سرنگون كردن حكومت پهلوی – دوم استقرار نظام جمهوری اسلامی – سوم ، دادن پرچم حكومت اسلامي به دست صاحب اصلی اش .

حوادث روزگار و فاصله زماني از حافظه ما برد، رفتيم داخل مبارزات و خيلي ها كشته شدند و انقلاب پيروز شد . شهيد عراقي هم با زبان روزه توسط سيد مهدي هاشمی به شهادت رسيد، ما به يكباره ديديم دو تا از وعده های امام محقق شد .

يك وقتي در جمع بعضي از مسئولين نظام از جمله حضرت آيت الله ری شهری گفتم شهيد عراقي و بنده شاهد چنين حرفي از امام بوديم . حالا دو مورد آن اتفاق افتاده ، سومين آن يعني چی ؟

بحث شد كه با دست امام ميرسد به دست صاحب اصلي ، يا شخص ديگری ؟

يكي از همان جمع كه حالا اسم نمی برم و شما می شناسيد و آدم بزرگواری است ، گفت من ميروم و از امام مي پرسم . بعد رفتند و اينقدر از امام اصرار كردند كه آقای عراقی همچنين چيزي از شما شنيده ، آيا درست است ؟

امام فرمودند بله درست است .

گفتند دو تا از آنها محقق شده سومي چی ؟

امام گفتند سومی هم خدا انشاءالله مي خواهد و ميشود .( خيلي امام پرهيز داشت)

اصرار كردم گفتم شما هستيد كه اين پرچم را به دست صاحبش مي دهيد ؟ يا شخص ديگر ؟ بعد از اصرار من ،

امام فرمودند : نه من نيستم . بعد از من كسي خواهد آمد كه پرچم را به دست صاحب اصلي اش خواهد داد .

حالا ما داريم اين مطلب را الان مي شنويم ، ولي اين آقاياني كه بعضي هايشان اين همه آتش مي سوزانند ، آن زمان داغ داغ تنوري اين مطالب را شنيده اند ، نمي دانند .


دانلود فایل تصویری : (wmv) 

لینک دانلود (1.76 مگابایت)

آيت الله سيّد محمّدمهدی مرتضوی لنگرودی

من اخبار موثّقی در اختيار دارم كه اكثر 313 نفر آماده هستند.


 

مصاحبه با حضرت آيت الله سيّد محمّد مهدی (عبدالصاحب) مرتضوی لنگرودی از بزرگان علما, مشاهير, فقها و مراجع حوزه علميّه قم (در سال 1384):

به نظر قاصر اينجانب هنوز همه جهانيان نياز به مصلح كلّ پيدا نكردند. ممكن است تا چند سال ديگر نیاز حاصل شود و ممكن است چند ماه ديگر، بلكه چند روز ديگر نياز همه به مصلح كلّ ضروري شود. در اينصورت ظهور حتمی است.

به نظر اينجانب، وقتي كه تمام اصحاب 313 نفر مخصوص آقا امام زمان عليه السلام تكميل شوند آقا ظهور می نمايد و من اخبار موثّقي در اختيار دارم كه اكثر اين 313 نفر، در جزيره خضراء آماده هستند وكمتر از تعداد انگشتان دست باقي مانده است كه عدّه آنها كامل شود و طبق آخرين اخبار در حدود چند سال قبل شخصي به نام يزدي به اين افراد اضافه شد و به جزيره خضراء رفت؛ و بنظرم هر وقت باقی مانده اين افراد كه كمتر از تعداد انگشتان دست می باشند نيز آماده شوند، ظهور انجام می شود و حال ممكن است در عرض چند روز اين افراد تكميل شوند و ممكن است كه چند سال نيز طول بكشد.

        دائم به دل هوای سلیمانم آرزوست

                                        یعنی ظهور حجّت رحمانم آرزوست

      دیدار روی مهدی موعود گر شود

                                        قربان روی او به خدا جانم آرزوست

      گر تو ظهور می نکنی ای ولیّ عصر         

                                        بنمای رخ که نیّر تابانم آرزوست

آیت الله محمد ناصری

 عزيزان من! خدا می داند که ظهور نزدیک است

آیت الله ناصری در جمع جوانان اصفهان 81/5/15 ( چند ماه قبل از عاشورا):

این‌ تذكر را هم‌ عرض‌ بكنم‌؛ اوضاع‌ خيلي‌ خوبي‌ نيست‌ برادر من‌. من‌ مي‌دانم‌ مكرر از بعضي‌ از بزرگان‌ نقل‌ شده‌ است‌. خودم‌ چيزي‌ ندارم‌ لكن‌ شنيده‌ام‌ بزرگان‌ فرموده‌اند: فرج‌ حضرت‌ خيلي‌ نزديک است‌و همين‌ طور هم‌ هست‌. عزيزان من! خدا می داند که ظهور نزدیک است.

الان‌ خيلی از اشخاص‌ از غربال‌ در می روند و می افتند پايين‌ و فسادشان‌ ظاهر می شود و از خط‌ ولايتی ها خارج‌ می شوند. حواستان‌ جمع‌ باشد كه‌ مبادا از غربال‌ خارج‌ شويد،

مقام‌ رهبری هم‌ ـ كه‌ خدا ان‌شاءالله حفظشان‌ كند ـ مدتي‌ قبل‌ داستان‌ مفصلي‌ فرمودند كه‌ ماحصلش‌ را عرض‌ مي‌كنم‌ كه‌: «فرج‌ خيلی نزديک بود, لكن‌ بَداء حاصل‌ شد.»

شیخ حاج صالح جوهر

 مسلمانان باید خود را برای ظهور امام زمان (عج) آماده کنند
 
  
حاج صالح جوهر، خطیب جمعه مسجد شیعیان در کویت با اشاره به تحقق برخی از نشانه های ظهور امام زمان (عج) خواستار آمادگی روحی و معنوی مسلمانان برای این تحول عظیم جهانی شد.
و اشاره کرد به اینکه مسلمانان باید خود را برای ظهور امام زمان (عج) آماده کنند.

به گزارش خبرگزاری رسا در کویت، حاج صالح جوهر خطیب مسجد امام حسین (ع) در کویت در خطبه های نماز جمعه این هفته با اشاره به تحقق برخی نشانه های ظهور امام زمان (عج) در عصر حاضر همچون پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و دلاوری های مردانی که در نزدیکی شهر مقدس قدس با دشمنان اسلام می جنگند و نیز پیروزی رزمندگان حزب الله لبنان  و دیگر نشانه ها از شیعیان خواست که بیش از گذشته خود را برای یاری حضرت قائم (عج) آماده کنند.

وی با بیان اینکه مسلمانان جهان باید با اقدامات فرهنگی مناسب خود را برای این تحول عظیم جهانی مهیا کنند تصریح کرد: برای اینکه خود را در جمع یاران امام ببینیم باید به تعالیم و رهنمودهای اسلامی به درستی و دقت عمل کنیم و بدانیم که برای انجام این کار فرصت کافی در اختیار ما قرار دارد.

حاج صالح جوهر افزود: کسی که برای ظهور امام زمان (عج) دعا می کند، اما در عمل رفتار او با دیدگاههای مستکبرین و ظالمانی همچون آمریکا همخوانی دارد دشمن امام (عج) و یار و یاور بدخواهان آن حضرت است.

آیت الله محمدی ری شهری

در زمان رهبری تو، حجه ابن الحسن العسگری (عج) ظهور خواهند کرد.




آیت الله محمدی
ری شهری (تولیت آستان حضرت عبدالعظیم حسنی):یکی از دوستان حضرت امام خمینی که چند ماه پیش نزد رهبر انقلاب, حضرت آیت الله العظمی خامنه ای, مدرکی را در این رابطه (در خصوص ظهور امام زمان (عج) به آقا فرموده بودند، آقا (رهبر معظم انقلاب) نیز به من (ری شهری) فرمودند: «این عبارت ، عین عبارت مقام معظم رهبری است و ناقل آن خود آقاست»؛ فرمودند: آقای ری شهری! خدمت حضرت علامه طباطبایی رسیدم؛ به من فرمودند: آسیدعلی عزیز! در زمان رهبری تو، حجه ابن الحسن العسگری (عج) ظهور خواهند کرد.
ایشان در جای دیگری نیز اشاره دارند به اینکه :

از حضرت آیت الله بهجت پرسیدم: از فَرَج چه خبر دارید؟ فرمودند: حدود دو هفته قبل، شخصی که حدود پنجاه شصت سال داشت و ظاهر الصلاح بود، در مسجد فاطمیّه، بعد از نماز، پیش من آمد و گفت: حضرت را دیدم! پرسیدم: در خواب؟ گفت: نه! در بیداری؛ و [حضرت] فرمود: فَرَج نزدیک است؛ عرض کردم من آن زمان را درک می کنم؟ [حضرت] فرمود: فلانی  که سنّ او بالاست هم آن دوران را درک می کند.


(زمزم عرفان، یادنامه فقیه عارف حضرت آیت الله محمد تقی بهجت، نوشته محمدی ری شهری، چاپ سوم، 1389، صفحه 347 و 348؛ یادداشت شماره 23؛ مورد شماره پنج.)

شهید سید علی اندرزگو


از آن روز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.


به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان و رجانیوز، وحید یامین پور (مستندساز سیاسی ( در وبلاگ خود نوشته است:

در حال ساخت یک سری مستند سیاسی هستیم. تا به حال 16 قسمت تولید شده؛ دیروز رفتیم خانه شهید سیدعلی اندرزگو برای مصاحبه با همسرش. اندرزگو از آن شخصیتهای پیچیده ای بوده که خیلی ها جذبش شده اند. مصاحبه ی عجیبی شد. وسط مصاحبه چند بار گریه کردیم. همسر شهید خودش یک شهید زنده است. فکر کنید که تا چند ماه بعد از شهادت همسرش در زندان اوین تحت شکنجه ساواک بوده، آنهم در 25 سالگی!

مصاحبه که تمام شد به تیم تصویربرداری اشاره کردم که دوربین ها را خاموش نکنند، من وارد گفتگوی غیر رسمی شدم تا نگفته ها را هم بشنوم و چیزهایی شنیدم که برایم خیلی عجیب بود. یکی از خاطرات همسر شهید که خیلی عجیب بود ازاین قرار است؛

همسر شهید:

چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت:

این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت به زودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است؛ از آن روز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید .بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است.

همسر شهید گفت من پرسیدمسیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور می شوید؟

سید پاسخ داد خیر، من آن روز نیستم .

بعد ذغال را آرام برگرداند و روی قلیان گذاشت ...

گفتنی است مستند «شاهد عینی» به سفارش سازمان رسانه‌‌ای اوج و در قالب 36 قسمت با اجرای وحید یامین‌پور و تحقیق و پژوهش محمد حسن روزی طلب در دست تهیه و تولید است.;

دانلود فیلم مصاحبه با خانم کبری سیل سه پور همسر شهید اندرزگو



دوست عزیزی در کامنتی پرسیدند که چرا عمامه این سید بزرگوار سفید است؟ من برای پاسخ به این سؤال, چند عکس از سلوک مبارزاتی این چریک انقلابی را در زیر آورده ام. تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل ...
 


زمین و زمان داد می کشند که ظهور نزدیک است.


زمین و زمان داد می کشند که ظهور نزدیک است.

امام زمان کی می آید به ما مربوط نیست؛ تعیین کنیم که یعنی چی [وقت تعیین نکنیم] برخی افراد وقت خودشان را با این حرف ها تلف می کنند ...

آقا ظهور نزدیک است. زمین و زمان داد می کشند که ظهور نزدیک است.

ولی به ما چه که کی می آید[کذب الوقاتون]؛ ما باید خودمان را برای آن روز آماده بکنیم.

شیخ محمد ناظم حقانی



فرج نزدیک است و باید برای آن دعا کنیم.

Yakında Bir Açılış Olacak-Dua

مولانا شیخ محمد ناظم حقانی از مشایخ اهل سنت ساکن قبرس ترک در دیداری که با سه تن از علمای فلسطینی در تاریخ ۱۰ نوامبر ۲۰۱۱ داشتند به آنها بشارت دادند: «فرج نزدیک است؛ اول برای ملت فلسطین، بعد برای دیگر کشورها؛ و باید برای این مهم دعا کنیم.»


منبع:

۱- فایل تصویری به مدت ۲۳:۲۴


ظهور


imam zaman 112

مولایم هرگاه نام زیبای تو را از ته دل صدا می زنم قلبم آرام میگیرد
هرگاه یاد غربت تو می افتم سنگینی گناهانم بیشتر عذابم میدهد.
هر گاه علت ندیدنت را جویا می شوم به حجاب های معنوی خودساخته ام بر می خورم و به عقب رانده می شوم.اما...اما تو چه مهربانی که من سراپا سیاهی را میبینی و مورد لطف قرار میدهی..
ای دل بشارت میدهم خوش روزگاری میرسد
یا درد و غم طی میشود یا شهریاری میرسد
ای منتظر غمگین مشو قدری تحمل بیشتر
گردی به پا شد در افق گویی سواری میرسد