ز کوی یار می آید نسیم یاد نوروزی/ از این باد ای مدد خواهی چراغ جان بر افروزی
بار دگر زمین و زمان در حال تغییر و دگرگونیست، چه زیباست که در تولد طبیعت در حالی که زمین و زمان شکوفا می شود ، ما نیز شکوفا شده و در فصل رویش شایسته ، نیکوترین خصال انسانی را در روح و جان خویش برویانیم.
امید است سال 1391 هجری شمسی برای تمامی ایرانیان گرامی سالی توأم با شور و شعف و سراسر فزونی باشد .

صد مبارک به تو آن عید که فردا باشد نوروز نوید وصل دلها باشد
امید که با فضل خداوند جلیل سال فرج مهدی زهرا باشد

با صلوات فرستادن انسان به چه جایگاهی میرسد؟







حدیث در مورد صلوات فرستادن


قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

من صلی علیّ مرة فتحلی علیه باباَ من العافیه

هر كس یك بار صلوات بر من بفرستد خداوند دری از درهای بهشت بر او باز می كند.


نزدیکترین فرد به پیامبردر رستاخیز

قالَ رَسولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلیه وَآلِهِ:

أولَی النّاسِ بِی یَومَ القِیامَۀِ أکْثَرُهُمْ عَلَیَّ صَلاۀً (فِی دارِ الدُّنیا)

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

نزدیک‌ترین شما به من در روز قیامت، کسانی هستند که در دنیا بیشتر از دیگران بر من صلوات فرستند.

جامع الأخبار: 154، مکارم الأخلاق:312، بحارالأنوار91: 63، مستدرک وسائل الشیعۀ5 :334

شاید این جمعه بیاید شاید....




داستان یوسف را گفتن وشنیدن به بهانه ی توست

شرمنده ایم

می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست . . .

یا اباصالح المهدی

*

*

*

ای پیک راستان خبر یار ما بگو / احوال گل به بلبل دستان سرا بگو

ما محرمان خلوت انسیم غم مخور / با یار آشنا سخن آشنا بگو . . .

اللهم عجل لولیک الفرج

*

*

*

دیریست که ما منتظر روی تو هستیم / ما بند نجابت به تن اسم تو بستیم

دیریست که دلداده ما خانه نشین است / جای قدمش بوسه به صد چاک زمین است . . .

یا مهدی ادرکنی






السلام علیک یا ابا صالح المهدی

سال جدید آمد و یار ما نیامد میخواهم بگویم پس آقا کی می آیی دلهای ما همه منتظر ظهورت ای خورشید تابان است


آخرین حادثه جاده تویی تو اتفاق نیافتاده تویی تویی


چقدر دلم هوای کوی تو کرده است یابن الحسن . وقتی اسمت را بر زبان می آورم دلم آرام می گیرد گویی کسی را دارم که تمامی غمهایم را از بین می برد گویی او سنگ صبور من است. مولا جان از صمیم قلب دوست دارم و منتظر ظهورت هستم ان شاء‏ الله بیایی و این غم هجران را از بین ببری.


مهدی فاطمه ادرکنی ادرکنی ادر.....


دیدن همه را تو را ندیدین سخت است مولا جان ما همه نوکر و ارباب تویی مهدی جان


رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

تا زمانی که فرزندان آدم ، بر نمازهای پنجگانه مواظبت دارند ، شیطان پیوسته ازآنان دور می شود پس آنگاه که انسان نماز را تباه گرداند ، جرأت و جسارت شیطان بر انسان زیاد می گردد و آنان را به گناهان بزرگ می اندازد.


بحارالانوار،ج91،ص243

گمشده‏اى غریب‏


سر بر شانه انتظار، نگاه خسته‏مان را به
دنبالت روانه مى‏کنیم. آقاى ما، تا کى نگاه خسته‏مان به جستجویت به هر سو
پر بکشد و باز ناامید با اشک هجرانت، وضو بگیرد؟
باز عصر جمعه مى‏رسد،
دیده‏ها انتظار را لمس مى‏کنند. هر روز جمعه که مى‏شود، غم غریبى دل‏ها را
از آن خود مى‏کند، گویى هر کس در پى گمشده‏اى است. در هر نگاه مى‏توان،
امیدى غریب را خواند. جمعه که مى‏شود، آسمان در سکوتى محض به انتظار
مى‏نشیند و ابرها بر زانوى غم چشم به راهت مى‏دوزند.

مولاى ما، خیلى‏ها نمى‏دانند، عصر جمعه که مى‏شود، چرا دلشان مى‏گیرد. خیلى‏ها نمى‏دانند، عصر جمعه دلشان بهانه چه کسى را مى‏گیرد.

مهدى‏جان، هر روز جمعه، دل‏ها ناخودآگاه به سویت پر مى‏کشد. ما نیز چون
یتیم‏ها منتظر دست نوازشگرت مى‏مانیم که با سر پنجه محبت خود، گرد یتیمى
را از سرمان بزدایى، هر عصر جمعه نگاهها به طرف آسمان گره مى‏خورد و همه
گوش دل مى‏سپارند تا شاید نداى «اناالمهدى» تو را به جان بپذیرند، ولى
افسوس نگاه‏هایمان هیچ مأوایى نمى‏یابند. این جمعه هم نگاه‏مان به اطراف
چرخید تا شاید تو را بیابد ولى باز هم دیده ترمان تو را نیافت . اگر چه تو
را نمى‏بینیم ولى وجود مبارکت را همه جا احساس مى‏کنیم.

دیگر انتظار صبرمان را تمام کرده است. کاش بیایى و باز هم پرچم عشق را بر
دیوار شهرمان به اهتزاز درآورى و دل‏هامان را لبریز از شور و نشاط کنى.

امام باقر علیه السلام فرموده است: « اصبروا علی اداءِ الفرائض و صابروا عَدُوّکم و رابطوا اِمامَکم بر انجام واجبات الهی صبر کنید و در برابر دشمنان پایداری کنید و مراقب امامتان (که به انتظارش هستید) باشید».

امام زمان


 


می دانم آنروز، روزی دوست داشتنی خواهد بود که تو پس از سالها انتظار کشیدن منتظرانت می آیی و به تمام ظلمها وتباهی ها پایان می دهی تا خورشید حقیقت از پشت ابرهای شک و گمان جاودانه طلوع کند و این گونه درخواست عاشقانت اجابت می شود؛ همانها که هر صبح جمعه با چشمانی گریان زیر لب زمزمه می کردند:


«کجاست آن پیشوایی که خدا او را باقی گذاشته که از عترت راهنمای «پیامبر(صلی الله علیه و آله)» برون نیست؟ کجاست آن که برای گسستن ریشه ستمگران آماده شده؟ کجاست آن که «جهان» چشم به راه او دوخته تا کژی و ناراستی را راست گرداند؟ کجاست آنکه امیدها به سوی او رود تا بنیاد ستم و بیداد برکند؟»(1)


آن روز که تو می آیی زمین نفس راحتی خواهد کشید و سینة پرخون خود را نشان تو خواهد داد و با بغض چندین هزار ساله ای خواهد گفت که قابیلیان چه بر سر هابیلیان آوردند؛ آنانی که به خاطر تکه زمینی ناقابل خود برادرانشان را روی سینه پرجوش و اندوه من ریختند، غافل از اینکه روزی در سینة من برای همیشه خواهند خفت. و آن روز تو انتقام تمام مظلومان تاریخ بشریت را از ظالمان دیو صفت خواهی گرفت پس اینگونه دعای تمام عدالت جویان مستجاب خواهد شد؛


پس ای مهدی فاطمه(س) ای عزیزترین عزیزان در نزد خداوند،‌ هر صبح جمعه با طلوع خورشید از شرق در دلم نوری می تابد؛ نوری که حاصل عشق به توست،‌شاد می شوم، اوج می گیرم و رو به سوی خورشید به ظاهر عالمتاب می گویم: «بالاخره در آن روز بزرگ خورشید واقعی و ماندگار طلوعی جاودانه خواهد کرد!

از دو چـشـم یـاس می خوانم بیا
شعری از احساس می خوانم بیا

نــیــسـتـم لایـق بـه دیـدارت ولی

روضـــه ی عـبــاس می خوانم بیا


سلامتی و تعجیل در امر فرج مولا صاحب الزمان صلوات



روز شمار عمرم از پی هم چه دلگیر وق می خورد و باز هم تو نیامدی.
ای کاش پرنده ای بودم تا بر آسمان آستانت پر می گشودم و به سویت بال می گشاییدم.
ای کاش قلبم صفحه ای می شد تا عکس رخ تو روی آن حک شود.
ای کاش سینه ام میعادگاهی می شد تا هر جمعه این گونه با حس بد غربت زندگیم را سر نکنم.
ای کاش از انتظار تو پر می شدم.
ای کاش.........
عمری است که از حضور او جامانده ایم/در غربت سرد خویش تنها مانده ایم
او منتظر ماست که ما برگردیم/ماییم که در غیبت کبری ماندیم
تعجیل در فرجش صلوات.

ولادت امام حسن عسگری (ع)

** زمین را بیارایید و ثانیه ها را در عطر شکوفه های عشق بپیچید ، هلهله کنید و پای بکوبید که اینک ، یازدهمین فصل کتاب شیعه ، با دست های سبز مردی از تبار ملکوت ، ورق می خور د.
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد.



زنده ام با نام تو پژمرده ام بي نام تو،حاضرم پرپر شوم در محضر ديدار تو


هرکجا دور از تو باشم نازنین غربت نشینم  هرکجا پایت گذاری خاک نرم آن زمینم


آقا جان ! حيف نيست ماه شب چهارده پشت ابرهاي تيره و پاره پاره پنهان بماند ،

حيف نيست ديده را شوق وصال باشد ولي فروغ ديده نباشد … الهم عجل فرجه


عـاشــق روح جـان فـدای تـو ایـم

رحـمتی کـن کـه در هـوای تـو ایـم

تـو بـه رخــسـار، آفـتـابـی و مـاه

مــا همـه ذره در هــوای تـو ایـم


بــوی عـطــر یــار دارد جمـعه ها

وعــــده دیـــدار دارد جمــعه ها

جمــعـه هـا دل یاد دلبـر مـی کنـد

نغمه یا ابـن الـحسن سـر مـی کنـد


سوسوی ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست

پس بیا و آسمان و زمین را گلستان کن که این خانه ، خانه توست


نشسته ام سـر راهـت بیا بیا گــل نـرگـس

در آرزوی نـگـاهــت بیا بیا گــل نـرگــس

که تـا مــگـر نـگــرم روی دلــربـای تــو را

همـاره چشـم به راهـم بیا بیا گــل نـرگـس


جان شرار عشقت هردم کشد زبانه

دانم اگر کجایی سویت شوم روانه


این دل اگر کم است بگو سر بیاورم

یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم

مولا خلاصه عرض کنم دوست دارمت

دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم


یا مهدی تو ای نور خدایی

که هر جایی درون قلب مایی

دعای ماست تعجیل ظهورت

تو هم در حق ما بنما دعایی


از عشق تو دل در تب وتابست هنوز

آواز خوشت ورد زبانست هنوز

این طائر دل سیر کنان تا به کران

اندر پی دیدار و وصال است هنوز

 

امام کاظم (ع) : جسم او از ديدگان غايب ولي ياد او در دل هاي مؤمنين زنده خواهد بود


به امید روزی که متن اس ام اس ها این باشه: "مهدی آمد، انتظارها هم سرآمد"

 

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد

الهی دعای مادرت زهرا بگیرد

آقا بیا تا با ظهور چشمهایت

این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد

 

سر راهت در انتظارم ….. برده هجرت صبر و قرارم …… جز ظهورت اي گل زهرا ….. به خدا حاجتي ندارم

کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟

 

یعقوب ترین چشم جهان قسمت ما باد

چون یوسف گمگشته ی ما یوسف زهراست

  

بی تو غروب ها همیشگی اند

بی تو صبح ها رویایی اند

بی تو عشق ها دروغی اند

به امید آمدنت، دل ها هوایی اند

 

مهدی جان

سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقــــت ظهورت

اگر که آمـــــدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم

دعایم کن دوباره جـــــان بگیرم بیایـــــم در رکاب تو بمیــــــرم

 

ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد

بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد

سوگند به هر چهارده آیه نور

سوگند به زخم های سرشار غرور

آخر شب سرد ما سحر می گردد

مهدی به میان شیعه برمی گردد

 

در انتظار دیدنت همه دلها بیقرارند

ای تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار

 

مرا مهر است با مهدی موعود

همان صاحب مرام و صاحب جود

چه خوش باشد که چشم در جهانش

جمالش را ببیند قبل بدرود

 

اگر به ديدن يوسف بريده شد انگشت

جمال يوسف زهرا هزار يوسف کشت


شايد آن روز که سهراب نوشت:

"تا شقايق هست زندگي بايد کرد"

خبري از دل پر درد گل ياس نداشت

بايد اينگونه نوشت:

هر گلي هم باشد، چه شقايق چه گل پيچک و ياس

زندگي بي مهدي

زندگي با غم‏هاست

 

قـطعـه گـم شـدهاي از پــر پـرواز کـم است .... يـازده بـار شمـرديـم و يکـي بـاز کـم است

اين همه آب که جاريست نه اقيانوس است ... عرق شرم زمين است که سرباز کم است

ای کاش نشاط عید تکمیل شود

امسال دو بار سال تحویل شود

ای کاش به هشت هشت هشتادوهشت

در کار ظهور یار تعجیل شود

 

ای سید ما

ای مولای ما

دعا کن برای ما

صاحب ما تویی

صاحب این کشور تویی

  

نیستم قابل ولی جانم فدای مهدی است

بهترین گلواژه ی شعرم به پای مهدی است

همچو موری که بَرد نزد سلیمان تحفهای

تحفهای در کف ندارم که سزای مهدی است

 

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

با شیعه ای همچون من حقا که تو تنهایی

 

گفتم که خدا مرا مرادي بفرست

توفان زده‏ام مرا نجاتي بفرست

فرمود که با زمزمه يا مهدي

نذر گل نرگس صلواتي بفرست

 

گفتم شبي به مهدي، بردي دلم ز دستم .......... من منتظر به راهت، شب تا سـحر نشستم

گفتا حجـاب وصلت، باشد هـواي نفست .......... گر نفس را شکستي، دستت رسد به دستم

 

لعل تو از شراب طهور آفریده اند............روی زچشمه ی نور آفریده اند

مکن جمال خود رااز عاشقان خویش پنهان.........خورشید را برای ظهور آفریده اند

        

مهدی عج جان!

تا نیایی گره از کار بشر وا نشود

درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود

 

در انتظار باران نيست آنکه بذري نکاشته


کاش مهدی به جهان چهره هویدا می کرد

گره از مشکل پیچیده ما وا می کرد

کاش می آمد و با آمدنش از سر مهر

قبر مخفی شده فاطمه هویدا می کرد

 

یابن الزهراء

چشم آلوده کجا دیدن دلدار کجا

دل سرگشته کجا وصف رخ یار کجا

قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد

نرگس مست کجا همدلی خار کجا

 

ای آشنای غربت جمعه ظهور کن

یک مرتبه ز کوچه های دل ما عبور کن

حک شد به روی بال قنوت نمازمان

این خواهش قدیمی "آقا ظهور کن

 یابن الحسن!

گذشته سن حضورت ز سن نوح

ولی شمار مردم کشتی نکرده تغییری

 

!مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم؟

عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم؟


گفت پیغمبر که چون کوبی دری

عاقبت زان در برون آید سری

آنقدر در میزنم این خانه را

تا ببینم روی صاحب خانه را


يوسف از جرم زليخا گر به زندان مي رود

يوسف زهرا ببين از جرم ما حبس ابد گرديده است


کاش جمعه ها آنقدر که منتظر يوسف پيامبر بوديم، کمي هم منتظر يوسف زهرا بوديم

جهت تعجيل در فرج صلوات


1174 سال است مردی منتظر 313 مرد است چقدر مرد شدن زمان می برد


هر کجا سلطان بود، دورش سپاه و لشکر است

پس چرا سلطان خوبان بي سپاه و لشکر است

با خبر باشــيد اي چشم انتظاران ظهــــور

بهترين سلطان عالم از همه تنهاتر است

اللهم عجل لوليک الفرج

براي تعجيل در فرجش صلوات


خدايا! درک دوران سبز ظهور دولت عشق را نصيب ما بگردان/ آمین


گوش دل را وا کنيد آيد ندا / بانگ هل من ناصرش از هر کجا


خدايا تا به کي هجران مهدي

به دستم حسرت دامان مهدي

الهي هر بلا از حضرتش دور

الهي، من بلا گردان مهدي


در غم هجر رخ تو در سوز و گدازيم

تا به کي زين غم جانکاه، بسوزيم و بسازيم

آيد آن روز که در باز کني، پرده گشايي

تا به خاک قدمت، جان و سر خويش ببازيم


عمريست که از حضور او جا مانديم

در غربت سرد خويش تنها مانديم

او منتظر است تا که ما برگرديم

ماييم که در غيبت کبري مانديم