همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی /  چه زیان ترا که من هم برسم به آرزویی

به کسی جمال خود را ننموده ای وبینم / همه جا به هر زبانی بود از تو گفتگویی

همه خوشدل اینکه مطرب بزند به تار چنگی / من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی

چه شود که راه یابد سوی آب تشنه کامی / چه شود که کام جوید زلب تو کام جویی

شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت /  من خشک لب هم آخر زتو تر کنم گلویی

بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت / سر خم می سلامت شکند اگر سبویی

همه موسم تفرج به چمن روند وصحرا / تو قدم به چشم من نه بنشین کنار جویی