الا ای يوسف زهرا كجايیاميد و دلبر جانها كجايی

همه روز و شب از هجرت غمينم
دگر كی مي شود جانا بيايی

چه می شد ای اميد عالمينم
ز پشت پرده غيبت درآيی

الاخورشيد پنهانم كجایی
كه مردم زين غم سرد جدايی

هزار آدينه من در انتظارم
كدامين جمعه آخر تو می آيی


ای نفست یار و مددکار ما کی و کجا وعده دیدار ما