الهی بهر تسلیم و رضای تو سری دارم/بده فرمان که بر پیکر سر فرمانبری دارم
بر آن عهدی که بستم پای بستم پس بکن مستم/که از فرط خماری در کف خود ساغری دارم
تو گفتی سنگر آزاد مردی تشنه ی خون است/برای دادن خون من علی ِ اکبری دارم
تو گفتی قصد انسان سازی نسل جوان دارم/جوانان را بگو مانند قاسم رهبری دارم
تو گفتی گلشن دین تشنه است و آب میخواهد/بگو پیر عطش را ساقی آب آوری دارم
تو گفتی اعتبار هر سند باشد به امضایش/برای مهر و امضا خون حلق اصغری دارم
تو گفتی بهر قد، قامت قیامت قامتی باید/قیامت کن به پا چون سرو قامت پیکری دارم
تو گفتی ساربان از بهر کارش مزد میخواهد/به جای مزد او انگشت با انگشتری دارم
تو گفتی بهر زینب نیزه ی دشمن سری باید/برای نیزه داران من سر سوداگری دارم
تو گفتی رمز تکمیل شهادت ها اسارت هاست/مهیای اسیری همچو زینب خواهری دارم
تو گفتی نیلگون از ضرب سیلی صورتی خواهم/بگو با مادرم زهرا سه ساله دختری دارم